هنگامی که مجبور می شوی بروی، چیزی نمی توانی گفت بجز “خدانگهدار”.
به نام خدا. با سلام و عرض معذرت از تمامی خوانندگان و دنبال کنندگان عزیز سایت خبری-تحلیلی بافق نیوز، باید عرض کنم که از امروز پنجشنبه مورخ ۹۲/۱۲/۱ دیگر بنده بعنوان خبرنگار تمام وقت این سایت پرطرفدار نیستم. شاید لیاقتم این باشد که زین پس در هفته یکی دو تا خبر کار کنم.
اینجانب از اوایل مهرماه سال گذشته خبرنگار تمام وقت بافق نیوز شدم و اکنون دلنوشته های پراکنده و خودمونی بنده بعنوان مثلا گفته هایی در آئین تودیعم را لطف کرده و اگر حوصله داشتید، مطالعه فرمائید. این مطالب را در صبح روز چهارشنبه مورخ ۹۲/۱۱/۲۳ جمع آوری کرده ام.
* دلیل رفتنم از سایت بافق نیوز این بود که اگر گاز شهری نیامد، بزرگراه بافق-یزد به بهره برداری نرسید، فرماندار غیربومی انتخاب شد، مسئول ستاد مراسم و اداره صنعت افرادی جوان منصوب شدند، یک مسئول حرف ناخوشایند بعضی را گفت و انتشار دادم، حقوق سنگ آهنی ها با دیگر کارگران و کارمندان تفاوت چشمگیر دارد و غیره و غیره، برخی از مردم و مسئولان در خصوص اینها مرا مواخذه کردند که چرا چنین شده است. در صورتیکه هیچکدام به بنده یا یک خبرنگار ربطی نداشت و ندارد.
* شاید جالب باشه بدونید که من لیاقت نداشتم حتی در یکی از مراسم بزرگداشت اخوی مرحوم امام جمعه محترم حضور یابم. هربار هم بنا به دلایلی بود. در آئین چهلم ایشان، هنگامی که آماده رفتن به امامزاده بودم، مدیرمسئول تماس گرفت و گفت گزارش میدانی ۲۲ بهمن چه شد؟ و این بود که جهت تهیه گزارش رفتم. از این بابت و موارد مشابه پوزش می طلبم.
* کار به تفاوت میزان سختی و اهمیت حرفه خبرنگار رسانه مجازی و صدا و سیما ندارم ولی بنده در هر ماه به طور میانگین از ۱۰۰ تا ۱۴۰ خبر در سایت کار می کردم ولی به چشم کسی نیامد.
* اگر بنا باشد دیگربار پا در عرصه خبرنگاری بگذارم، یکی از خبرگزاری ها را انتخاب می کنم تا دردسری به همراهم نباشد.
* باید از همین جا از یک معلول توانمند که نتوانستم بعلت سهل انگاری یادداشتش را رسانه ای کنم و از یکی از مداحان که نتوانستم مدیحه سرایی اش را برای دانلود بگذارم و از همه موارد مشابه عذر بخواهم و حلالیت بطلبم.
* بعنوان دبیر خبری و چه و چه، گاهی نظراتی را تائید کردم که بعد از آن پشیمان شدم، چون به دروغ گماشته شده بود یا اغراق بود و یا غیره . از تمام افرادی هم که از این طریق رنجیده شده اند، معذرت می خواهم.
* از فرماندار همیشه خندان بافق که مرا مرد همیشه خندان –بافق نیوز- لقب داد (در صورتیکه هرگز اینچنین نبود!) متشکرم ولی کاش کمی بیشتر به بنده اطمینان داشت و اینقدر ضبطم را قطع نمی کرد، چون این کار را نوعی بی احترامی به خود تلقی می کردم و در همینجا به تمامی افرادی که چنین کاری را در طول مدت خبرنگاری ام کردند باید بگویم که خیلی احترام برایشان قائل بودم که محفل شان را ترک نکردم.
* در سوی دیگر قضیه، از امام جمعه معزز بافق سپاسگزارم که چندین بار اجازه ندادند ضبطم را قطع کنند و از من دفاع کردند. هرچند که ضبطم را مادر مرده خطاب می کردند و می خواستند برخی موارد رسانه ای نشود.
* احترام امام جمعه معزز به من که هیچ وقت نشد مرا در یک جلسه و یا حتی در صحنه ای احترام نکند و به قول خودمان نبیند، برایم حائز اهمیت بود. کاری که به جد می توانم بگویم دیگر مسئولی در این سطح انجام نداد.
* در محافل پیچید که فرزند محمدرضا(بابای عزیزم) کارمند صدا و سیما شده و ماهیانه بالغ بر ۲ میلیون تومان حقوق می گیرد، در صورتیکه چنین نبود. باید بگویم که حتی یک روز هم بیمه خبرنگاری نبودم. حتی نتوانستم یک وام ساخت مسکن و یا خرید خودرو دریافت کنم چه رسد به این حرف ها.
* چند ماه اخیر هم که بدون دوربین عکاسی سپری کردم و هیچ مسئولی برایش اهمیت نداشت. چون به خبرنگار اهمیت نمی دادند، نمی دهند و نخواهند داد. تنها وقتی می خواهند خبر یا گزارشی ارائه دهند، خبرنگار را می شناسند.
* برای موقعیت سایت های بافق خیلی خرسندم. گاه در مجالس می دیدم که یک مسئول عین متن مرا دارد دیکته می کند و البته گاه با ذکر منبع و گاه بی ذکر. گاه دیدم برای یک خبر و یا حتی یک نظر تائید شده، نشست های کوچک و بزرگی برگزار شده و اینکه پس از گذشت پنج دقیقه از انتشار یک خبر خاص، تماس ها و نظرات ارسالی آغاز می شد، به خود و جامعه رسانه ای بافق از این بابت می بالم.
* به هر حال هر آمدنی یک رفتنی دارد ولی بنده زود رفتم چون نه توانسته و نه می توانم از زیر بار مسئولیت گفتار و کردار دیگران برآیم.
* خبرنگار، خبرنگار است، مسئول نیست، مدیرمسئول هم نیست. خطاب به مردم که خبرنگار را مسئول و جادوگر و خطاب به مسئولان که خبرنگار را مدیرمسئول می دانند عرض می کنم که لطفا این دیدتان را عوض کنید.
* در طول مدت خبرنگاری ام تمامی مساعدت هایی که از سوی مسئولان به من شد، از ۷۰۰ هزار تومان کمتر بود. ۳۰ تومان از مدیر آموزشگاه شهید دهستانی، ۵۰ تومان مدیرکل سابق ارشاد اسلامی، ۵۰ تومان جانشین پایگاه نبی اکرم(ص)، ۱۰۰ تومان فرمانده بسیج، ۱۰۰ تومان فرماندار و ۳۰۰ تومان مدیرعامل سنگ آهن مرکزی. البته مساعدت مسئولان نه دریافتی از مدیرمسئول محترم!
* افتخار می کنم که حتی یک ۵۰۰ تومانی ناقابل هم از نماینده مردم شریف در مجلس نگرفتم، اونوقت برخی خیال می کنند ایشان ماهیانه برامون پول به حساب واریز می کنند که اینقدر از ایشان خبر منتشر می کنیم!
* اگر موتور وسیله نقلیه ام نبود، مخصوصا در زمستان خیلی از سوژه ها را از دست نمی دادم. صرفا جهت اطلاع!
* شاید باور نکنید که بنده بخاطر دست تنها بودن، حتی یک روز هم در این یک سال و چند ماه مرخصی نرفتم. در حال و هوای انتخابات، بعد از هرگزی برای صله رحم به یکی از روستاهای بهاباد رفته بودم که در همانجا فرماندار خدوم با بنده تماس گرفت و گفت اسامی نامزدها را برایت ایمیل کردم. حال در نظر بگیرید؛ من در روستا…! ، دفتر ICT خدماتی در روز تعطیل…!! و سرعت عهد بوق اینترنت آنجا…!!!
* شاید در طول این مدت خیلی چیزها برای گفتن داشتم ولی بخاطر اوامر مدیرمسئول مبنی بر اینکه خبرنگار حرفه ای مقاله نمی نویسد؛ سکوت کردم.
* روزهای تلخ و شیرین؛ و سخت و سهل فراوانی سپری شد، به همراه خاطرات فراوان که باید بگویم، یادش بخیر…
* آن عطیه دو مسئول (تبلت و سفر به مشهد مقدس) را هم نمی خواهم. نه اینکه نخواهم ولی به منت و رو زدنش نمی ارزد، همچنانی که برای وام خودرو که پیشنهاد خود یک مسئول در جواب درخواستم بود، دیگر پیگیری نکردم. نوش جان خودتان ولی بیشتر به خبرنگاران بها دهید، بالاخص خبرنگاران نیمه وقت و تمام وقت!!!
* شاید که نه، حتما به خاطر فشار کاری که در هر شغلی هست و در خبرنگاری تمام وقت بیشتر، اخلاقم با خانواده و به ویژه همسرم با کاستی های فراوانی مواجه شد که جا دارد از آن ها بالاخص همسرم که در امر ارسال خبر نیز بهم یاری می رساند، قدردانی کنم.
* نمی توانم بگویم پایان صحبت هایم است ولی حکایت همچنان باقی است…
رهبرم زنده باد، ایران پاینده باد!
با تشکر
ناصر فتاحی بافقی
سلام ناصر جان اگر مغازه ی لباس فروشی باز می کردی الان سرمایه داری بود برو عزیزم به خانواده ات برس و به همه کسانی که ارزشی برای خبر و خبر نگاری قائل نمی شوند بگو همه ی خبرها مال شما نگارش مال من دستت مریزاد تا بودی عالی بودی