آفتاب ولایت در غدیر
–با محمد صلى الله عليه وآله ، هر چه بالا مىروى، بالاتر مىبينى و اين لياقت، تنها شايسته على عليه السلام است كه در تسخير قلب ملايك، سابقه اى ديرينه دارد. غدير، آنجاست كه شاخههاى على عليهالسلام و محمد صلىاللهعليهوآله به اتصال پيوندى به نام فاطمه عليهاالسلام اوج مىگيرد و دوازده ميوه امامت از شجره طيبهشان، به دامان عاشقان مىافتد. آنجا، دستان توحيدى رسول خدا صلىاللهعليهوآله حجابهاى ظلمانى را كنار مىزند تا آنچه از ناگفتههاى رسالت باقى مانده است، زمزمه كند.
مردم! بگوييد به باد، به باران، به آفتاب و به آب كه اينك على عليهالسلام ، جانشين من است و در عبور روز و شب، ماه و خورشيد، اينچنين جايگاه خود را عوض مىكنند تا تاريكى، رهروانشان را نبلعد.
غدیر، دورنمایی از حقایق امامت بود در دقایق آن صحرا
کاروانیان از حج بازگشتهاند و سوغاتی از «توحید» به همراه دارند. با استماعِ بیاناتِ رسولِ مهربانی، رو به «نبوت» آوردهاند و اینک «امامت».
کدامین طنین، با آهنگی از دیار آینه، میتواند گل و گلشن را به سینهها مهمان کند؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه.
کنارِ برکه، سکوی جاودانگی بود که از یک سو اتمام دین را دید و از دیگر سو، آغاز معرفیِ همگانیِ علی را.
غدیر نشان داد خدا عادل است و ولایت را در وجود سزاوارترین، مستقرّ میسازد. دستی، جانشینِ دستی شد و از این گل تازه، افسردگیِ آن صحرا زدوده شد.
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.
غدیر، گل همیشه بهار زندگی است. دریایی بیکرانه است؛ جاری بر جانهای پاک و اندیشههای تابناک.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دستهای بلندی است که انسان خاکی را به افلاک میکشاند.
غدیر، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جانهای تشنه است.
غدیر، برکت همه احساسهای معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است.
در غدیر بود که قیافه ایمان، تماشایی شد و شاخههای عشق، بر تن ایمان رویید.
در غدیر بود که درخت هستی، به کمال رسید.
در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد.
در غدیر بود که نیلوفر عشق، بر گرد محور زمین پیچید.
در غدیر بود که جوانه جاودانه ولایت عاشقانه، سر برکشید.
غدیر، نام اقیانوس بیکرانی است که افق در افق، با آسمان نسبت دارد و موج در موج، همآغوش عرش است. عرش، از آخرین موجهای غدیر آغاز میشود.
خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه، با سرخی شفق، فوج فوج در زلال بیکران غدیر بال میشویند و در ساحل سبز غدیر به نماز میایستند!
آدم از بهشت شروع شد و به زمین پیوست و سالها در زمین گشت و گشت؛ با شیون و اندوه. سرانجام، غدیر خم را یافت و از معبر غدیر، دوباره به بهشت بازگشت. در جاذبه این خاکدان سخت، غدیر تنها بال پرواز به سمت بهشت است. دیگر هر چه هست، خاک است، خون است، خاکستر است.
یکصد و بیست و چهار هزار چشمه از ازل تا به ابد جاری گشت و به غدیر پیوست.
اینک غدیر، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که موج در موج، عرفان و معرفت را فراراه انسان قرار داده است.
«فَصَلّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ».
پس اگر هنوز ذوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجرههایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد.
هیچگاه آرزو کردهای که تو در لب دریایی، آهسته آهسته قدم بزنی و فرشتگان، فوج فوج از برابرت پرواز کنند؟ اگر جوابت آری است، در یک غروب، دست از هر چه هست و نیست بشوی و تنها یک دل با خود بردار و در کرانه غدیر برو، ببین پرواز فرشتگان چقدر زیباست، چقدر تماشایی!
پس پیراهنی از غدیر مبارکت باد! اکبر خالقدادی