یادداشتی گذرا بر آنچه از آن می گذریم
چند روزی است سخنانی می شنویم که نشان از پیدا شدن آرامگاه وحشی بافقی پس از 80 سال می دهد . نمی دانم از این خبر شاد شوم یا نگران . ولی هر آنچه ندانم واکنش همشهریانم را می دانم . این اخبار حرکتی به مردم ما نمی دهد . چون همیشه تنها دل خوشکنک ما پسوند بافقی است که پس از نام این چکامه سرای بزرگ برده می شود .
ما ناسپاسیم از آنچه داریم و قدرش نمی دانیم . مهر ماه سال پیش کنگره وحشی بافقی پس از فراز و فرودهای بسیار ، با یاری شرکت سنگ آهن ، دانشگاه یزد و اداره کل فرهنگ و ارشاد یزد در شهرستان ما برگزار شد . دو روز بود ، هر آنچه برای وحشی گفتند و خواستند . آن روز شور و هیجان بود ولی گذرا ، فراموش شد . باز وحشی شاعری شد غریب چون دیگر اندیشمندان و بزرگان شهرش .
به یاد دارم روزهای برگزاری کنگره ، سخن از بنای یادبود او بود همچنین تندیسی از آن شیرین سخن . حال پس از گذشت یک سال هیچ نتیجه ای از آن بیانیه های پر شور نمی بینیم . بارها دیده و شنیده ایم که یک سال پس از برگزاری چنین کنگره هایی ، یادبودش در همان روز و ماه برپا می شود ولی انگار در شهر ما بانی چنین مراسم هایی وجود ندارد . روزی که می شد باز به یاد وحشی گرد هم آمد و به نامش یادواره ای برگزار کرد ، بر اساس عادت همیشگی گذشت و رفت و تمام شد .
اما فراموش نکنیم وحشی هنوز بافقی است . می توانیم تندیسش را نصب کنیم ، می توانیم یادبودی برایش برپا داریم . بیائید اکنون که پس از سالها خواهرزاده 95 ساله فرخی یزدی پرده از راز آرامگاه پنهان وحشی برداشته است، کناری نایستیم و تماشا نکنیم . به عنوان نزدیکترین خویشاوندان کماالدین وحشی بافقی ، پا در میدان بگذاریم و در جریان ریز و درشت اقدام های دلسوزان وحشی باشیم و به نام شهرمان و برای آنکه به همه نشان دهیم از بافق رفتن وحشی و از دنیا رفتن او در شهری غریب ، از بی وفایی همشهریانش نبوده ، با هوشیاری تمام تصمیمی درست و منطقی بگیریم .
اگر بخواهیم و بگذارند ، مشتی از خاک نقطه ای که اکنون در آن آرمیده را در طبقی از مهر قرار می دهیم و با احترام بسیار به زادگاهش آورده و همانجا که می خواهیم برایش بنای یاد بود بسازیم به صورت نمادین و زیبا به خاک می سپاریم و ساخت بنایش را آغاز می کنیم تا پس از نصب تمثال شاعرانه اش پرده بر غربتش کشانیم .
مسئولان شهر ما با حرکتی شایسته می توانند نشان دهند که شهروندان بافقی تا چه حد در نظر آنها قرب و اهمیت دارند . اهمیت دادن به شخصیتی چون وحشی بافقی تمام نخبه ها و بزرگان شهر را با ما آشتی می دهد . دیگر در ذهن کسی نمی گذرد که به بافق کهن لقب ده بزرگ بدهد . هر چند اینها مهم نیست مهم آن است که نشان دهیم زادگاه وحشی و مفیدی و دهها بزرگ دیگر هرگز بزرگانش را فراموش نمی کند و در همه حال با افتخار نامشان را فریاد می کند .
به یاد داشته باشیم ، سهل انگاری و کنار آمدن ما با خیلی از مسائل موجب می شود، کم کم بزرگانمان چون تکه تکه خاکمان به نامی دیگر پیوند بخورند . هرگز نگذاریم شعر شاعرانمان یا خاک شهرمان نامی دیگر به خود بگیرد . آنچه در گوشه و کنار شاهدش هستیم و برای رفع عیبش هیچ کاری نمی کنیم .
عالیه نقیب الذاکرین بافقی(مهرگان)
سرکار خانم نقیب الذاکرین
رحمت خداوند بر شما باد چه شیوا و چه جالب حق مطلب را ادا کردید
به امید آن روز که ما بافقیها بتوانیم از پتانسیلها و ظرفیتهای خود کمال استفاده را ببریم