حال و روزِ این روزهای کتاب ( 1 )
به حال و روزِ کتاب می گریم !!! و به حال و روزِ خودمان افسوس می خورم . ما که در سراشیبیِ سقوطِ فرهنگ ،
تُرمزِ فهم را گم کرده ایم .
به حال و روزِ کتاب می گریم چرا که سرانه ی مطالعه در کشورِ من برای هر فرد ، فقط چند دقیقه در سال است . .
بله . . فقط چند دقیقه در سال !
و این ، جداً گریه آور است . نیست ؟
پس به حال و روزِ خودمان می گریم چرا که بیش از هر زمانِ دیگری ، کتاب در جامعه ی ما مهجور مانده ، کسی
هم به فکر نیست .
به حال و روزِ خودمان می گریم چرا که بیشترِ هزینه های دولتی به جای این که صرفِ امورِ فرهنگی بشود ( که
زیربنای اقتصاد و سیاست و توسعه به شمار می روند ) خرجِ چیزهای دیگری می شوند که بعضاً حتی حرکت های
ضدِ فرهنگی نیز به حساب می آیند . البته جدا از بحثِ بودجه و هزینه ، آن چه که مهم تر به نظر می رسد خودِ ماییم
امروزِ روز اگر دیدید که یکی از مسؤولین ، در حالِ کتاب خواندن است و یا کتابی زیرِ بغل گرفته بدانید که یا شما
اشتباه دیده اید و یا این که آن یک نفر ، هیچ گونه سِمَت و پُستِ رده بالایی ندارد .
چگونه کسی که خودش عاشقِ کتاب نیست می تواند مُروّجِ کتاب و کتابخوانی باشد . او که عُمری با کتاب بیگانه بوده
و حالا عهده دارِ پُستی شده که وظیفه ی اشاعه ی فرهنگ بر دوشش نهاده ، حال ، چگونه می تواند از این مهم ،
سربلند بیرون بیاید . انگار فراموشمان شده که اگر با کتاب و یا دیگر رسانه های مکتوب و نوشتاری ، مأنوس نباشیم
هیچ وقت مشکلِ سرانه ی مطالعه ، برایمان دغدغه نخواهد شد .
امروز باید جداً به حالِ خودمان بگرییم که اکثرِ مسؤولین ما از صفِ اولِ دانشگاه ها و مراکزِ علمی
و پژوهشی انتخاب نمی شوند و متأسفانه علم و دانشِ افراد ، ملاکی برای ارزشیابی و ارتقای آنان به حساب نمی آید .
و باز باید به حال و روزمان افسوس بخوریم چرا که از ظرفیتِ عظیم و بزرگی به نامِ آموزش و پرورش ، کاملاً
غافل مانده ایم و هنوز متوجه نیستیم بیشترِ هزینه هایی که جامعه و دولت بر سرِ موارد و مشکلاتی از قبیلِ انواعِ
ناهنجاری ها در جامعه ، مثلِ فقر ، فحشا ، دزدی ، سرپیچی از قوانین ، تخلف در رانندگی ، آلودگی محیط و .. و …
می پردازد به دلیلِ عدمِ آموزشِ صحیحِ دانش آموزان در مدارس است که اگر یک هزارم این هزینه ها در همان
مدارس ، صرفِ آموزش درست بشود ( پیشگیری ) خود به خود از خیلی از این هزینه ها ( درمان ) کم کرده ایم که صد
البته رسیدن و اهمیت دادن به کتاب و کتابخوانی در مدارس و دانشگاه ها ، نمونه ای بارز از این آموزشِ
صحیح و پیشگیری به شمار می رود .
پُر واضح است که کوتاهی از همه ی ما است . از رسانه ها و تلویزیون گرفته تا والدین و معلمان و مبلغانِ
مذهبی ، ارگان ها و نهادها و مراکزِ علمی و فرهنگی و غیره و غیره و غیره .
به عنوانِ مثال ، در همین ایامِ سوگواری ، کدام مُبلّغ مذهبی را دیده اید که بالای منبر ، اسمِ کتابی را بر
زبان آورده ، آن را به مردم معرفی نماید . چرا مبلغان ، همه ی مستمعین را افرادی عامی فرض
می کنند که کوچکترین اطلاعاتی در هیچ زمینه ای ندارند . و اگر بر فرض هم این چنین باشد چرا به آن ها
اطلاعات و آموزشِ صحیح نمی دهیم .حتماً عیب از خودِ ماست . معلمینِ عزیزِ ما در کلاسهای درس ، هیچ بهایی به
کتاب های غیرِ درسی نمی دهند و در معرفیِ آن ها به دانش آموزان ، کوتاهی می کنند ، بماند که بعضی از آن ها
خودشان هم کلاً با مقوله ی کتاب ، بیگانه اند .
وقتی که سطحِ اطلاعات و خواسته ها را در جامعه ، پایین نگه می داریم و تا حدِّ نیازهای اولیه ی زندگی ، متوقفشان
می کنیم ، دیگر چه توقعی می شود از مردم و یا گروه ها و . . . در این زمینه داشت .
( پایانِ بخش اول ) – نویسنده : جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
بسیار زیبا مشکلات را بیان کردید