پسر علی یا پسر مرجانه؛ ما به کدام وفاداریم؟
روزهای پرتب و تاب و پرشور عزاداری امام حسین(ع) تمام شده است؛ روزهایی که شیعیان و غیرشیعیان جهان به پاسداشت این حادثه یگانهی روزگار برخاستند. از این جمعیت گریان و عزادار، همه یا دست کم عمدهی آنها باور دارند که اگر به جای مردم بیوفای بصره و کوفه بودند، بیشک و تردید در صف اول یاران امام میایستادند و اجازهی چنان هتک حرمتی به خاندان پیامبر نمیدادند. اما، چنین ادعایی بر چه پایهای استوار است؟ احساسی است؟ عشق است؟ محبت است؟ شناخت چه؟ آیا ما از زیر و بم حادثهی سرشار از شگفتی محرم 61هجری چیزی میدانیم که چنین بیپروا خود را در رکاب امام میدانیم؟ شاید بد نباشد که نگاهی به زیربنای چنین اعتقادی بیندازیم: «ما بنا به چه استدلالی خود را وفادار به امام میدانیم؟»
1- «ما به اصول و فروع دین خدا معتقدیم و در چنان روزی بنا به دستور اسلام در سپاه امام بودیم؛ آیا جز این است که در هنگامه جنگ باید در سپاه اسلام ایستاد؟»
نکته شگفت در واقعه کربلا این است تمام سپاهیان عمر سعد که چنان ننگی آفریدند هم مسلمان بودند. عجیب است، اما بعد از آنکه به اصرار و اجبار مردم، حکومت بر عهدهی امام علی (ع) قرار گرفت، مسلمانان طالب جاه و مقام که از او ناامید شده بودند، جنگهایی را آغاز کردند که برای اولین بار هر دو سپاه مسلمان بودند. حادثهی کربلا هم از همین دست است: مسلمان در برابر مسلمان. عجیبتر این است که سپاه حر در رویارویی با امام حسین (ع) پشت سر او نماز خواندند؛ آنها حتی امام را از فرماندهی خود لایقتر به امامت جماعت میدانستند. چه شد که این مردم چند روز بعد بر امام جماعت خود شمشیر کشیدند؟
2- «امام پسر دختر پیامبر خدا بود؛ ما به حرمت خاندان او در کنارش میایستادیم»
البته در شام که از زمانهای دور مرکز زمامداری معاویه شده بود، عجیب نبود که شناختی از خاندان پیامبر نداشته باشد، چرا که تبلیغات شدید معاویه اسلام را زیر و رو کرده بود، چه رسد به خانوادهی پیامبر؛ اما کوفه چه؟ کوفه مرکز حکومت امام علی بود؛ علی (ع) به کمک همین مردم به جنگ معاویه رفته بود؛ آنها به علی و بیت او احترام میگذاشتند و دعوت آنها از امام حسین (ع) هم قطعا متاثر از همین سابقه آشنایی و احترام ویژه او پیش مردم کوفه بود. سوز و گداز کوفیان پس از مشاهدهی کاروان اسرا ناشی از یادآوری خاطرات گذشته با همین خانواده بود. کوفه یک آن و در هیاهوی پراحساسی که خود آفرید، گرفتار شد؛ چنان قفلی بر دلهای مردم زده شد که ندیدند که آنکه روبروی آنها خطابه میکند، پسر همان کسی است که سالها در کنار او جانبازی کرده بودند.
3-«المومن اذا وعد وفی»
واقعیت این است که سنجش بسیاری از ارزشهای اخلاقی (و از جمله وفای به عهد) در شرایط عادی ناقص است. مسلم (ع) میتواند ادعای پایبندی به اخلاق اسلامی داشته باشد که در یک قدمی دشمن درجهی یک خود، حاضر به قتل او نشد، چراکه آن را برخلاف سیرهی پیامبر میدانست. اما ما چه؟ آیا زیر تیغ عبیداله هم میتوان به سپاه حق وفادار ماند؟
4- «یزید فاسق، فاسد و بیکفایت بود و شأن حکومت اسلامی بسیار فراتر از کسی چون او بود؛ ما در مقابل شایستهای چون حسینبن علی چطور میتوانیم به عوامل یزید بپیوندیم؟»
جالب است که مردم کوفه هم چنین میپنداشتند. آنها از زمان معاویه، آلامیه را شایستهی حکومت به نام اسلام نمیدانستند؛ نامههای دعوت آنها از امام حسین (ع) هم سرشار از کنایهها و انتقادها به معاویه و یزید است. آنها هم میپنداشتند که حکومت اسلام برازندهی مردان دین است، نه مفسدان. اما، به هنگام ضرورت، چنان پسران خود را از پشت سر مسلم به خانهها کشاندند که او تنها در چند ساعت، خود را یکه و تنها دید.
5- «دنیاپرستی مردم کوفه آنها را از راه حق بازداشت»
قطعا درصدی از مردم کوفه در ابتدای ماجرا به نیت رسیدن به مقام و مال و جاه به امام نامه نوشتند، این مردم زمانی که ورق را برگشته و دنیا را در جبهه مخالف دیدند، پا در رکاب عمر سعد به جنگ امام رفتند. اما چه بسیار کسانی هم بودند که حب دنیا هم نداشتند، اما جسارت ایستادن در برابر زور را در خود ندیده و ناچار خود را در میان خیل چندهزارنفری دیدند که به نبرد با پسر پیامبر میرود. کسانی هم بودند که قدرت کندن از کوفه و حرکت به سمت سپاه حق را نداشتند، در خانه ماندند و دعا کردند که غائله پیش رو ختم به خیر شود، همین.
ختم کلام: درد این مردم چه بود؟ چه چیزی آنها را واداشت که بین پسر مرجانه و پسر علیابنابیطالب چنان گستاخانه و لاقید انتخاب کنند و چنان سنگدلانه بکشند و بسوزند و ببرند؟ شاید لازم باشد قدری از این شور خود کاسته و نگاهی دیگر از نو به این حادثهی عظیم بیاندازیم؛ چه بسا ما هم در آن روز از کسانی بودیم که از کوفه گریختند تا نه این سر ماجرا باشند و نه آن سوی آن؛ شاید مفید باشد اگر به این حدیث سراسرپند امام نگاهی دیگربار بیاندازیم: «مردم مردم بنده دنیا هستند؛ دین را تا آنجا می خواهند که با آن زندگی خود را سر و سامان دهند و چون آزمایش شوند، دینداران واقعی بسیار کم خواهند بود»
عباس عسکری
ان شاالله از این نوع مقالاتی که نشان دهنده فهم واقعیات دنیای اسلام است ، زیاد ببینیم . موفق و موید باشید .