بیشتر بدانیم اشنایی با کتاب آینده در قلمرو اسلام
بیشتر بدانیم
اشنایی با کتاب آینده در قلمرو اسلام
نویسنده: سید قطب
مترجم: سید علی خامنهای
مقدمه كتاب آینده در قلمرو اسلام
سخنی از مترجم
گرایش عموم طبقات، بویژه نسل جوان، به مسائل مذهبی و علاقهای كه به فراگرفتن این مسائل و تحلیل و تحقیق بیشتر آن نشان میدهند، نویدی است به اینكه همراه با ترقی سطح معلومات موقعیت دین نیز رو به آشكار شدن است و شاهد صدقی است بر این ادعا كه اسلام نه تنها با دانش و خرد مخالف نیست، بلكه چون بازیافتن موقعیت واقعی و جهانی شدنش در گرو علم و اطلاع جهانیان است، پشتیبان و مؤیّد علم و خرد نیز میباشد.
در چنین موقعیتی بیش از همه بر رجال دینی و طلایهداران مذهب است كه از این خواست طبیعی به نفع مقاصد انسانی بهرهبرداری كنند و برای این منظور در وضع خود تجدید نظری به عمل آورند و بر طبق این تقاضا، متاع ارزندة خویش را با وضعی مناسب و به شكلی كاملاً نو به بازار افكار عرضه دارند.
امروزه با توجه به اینكه فلسفههای جدید و نظریههای فریبنده و خوش ظاهر در همه جای جهان افكار نواندیش را به خود جلب كردهاند و به وضعی ماهرانه قوای معنوی و مادی را در اختیار گرفتهاند، نمیتوان توقع داشت كه مكتب ما ـ با همة اصالت و امتیازی كه دارد ـ در همان لباس قدیمی بتواند غریزة نوطلبی جهانیان را اشباع كند و حقیقت درخشندة خود را ـكه كهنگی بردار نیست ـ به بشریت بنمایاند.
برای ما جای تردید نیست كه اسلام، با قدرت و نفوذ طبیعی خود، بالاخره بر اورنگ حكمرانی جهان خواهد نشست و شعاع جانبخش خود را تا اعماق تاریكیهایی كه بشریت گرفتار آن است خواهد فرستاد و قدرتهای مهاجم را خواه و ناخواه مجبور به عقبنشینی خواهد كرد و آخر كار، سربلند و پیروز جلوهگری خواهد نمود. ولی با این همه،آیا جایز است كه آیندة موعود اسلام بهانة تنبلی و سهلانگاری ما شود و ما را از وظیفة حتمی و اهمال ناپذیرمان باز دارد؟
به طور مسلم آینده در صورتی قابل تحقیق است كه جهان بشریت اسلام را بشناسد و از مقررات سازنده و زندگی بخش آن اطلاع یابد؛ و فقط در این صورت است كه آن را خواهد پذیرفت و طوق اطاعتش را بر گردن خواهد افكند.
حقیقت این است كه اسلام ـ با همة وسعت مرز كنونی ـ دینی ناشناخته و غریب است و علی رغم آنچه برخی ساده دلان به تبعیّت از تبلیغات دشمنان میپندارند، اقامة مظاهر آن در میان ملل اسلامی نمیتواند دلیل شناخته شدن و ادای حق آن باشد.
در میان ملل اسلامی، اكثریت مردم مسلمان، هنوز اسلام را عبارت از تشریفات و مراسمی بیارتباط به زندگی میدانند و از مبانی اساس آن، كه قسمت اعظم این مكتب حیاتی را تشكیل میدهد، غافلاند.
هنوز این آیین الهی را شعائر ـ آن هم شعائری بی مغز و نه نمایندة واقعیات ـ گمان میكنند و از طول اسلامی بیخبر و بیاطلاعاند. هنوز نتوانستهاند بپذیرند كه اسلام برنامة زندگی است و تنها عمل به قسمتی از مقررات شخصی آن كافی نیست كه عمل كننده را در شمار مسلمان درآورد.
بدون تردید، این بیخبری و انحراف امری طبیعی نیست و اگر هم از آغاز به طور طبیعی به وجود آمده باشد به طور قطع بعدها دستهای پلید دشمنان با نقشههای دقیق و ماهرانه آن را تقویت كرده و مسلمین را از واقعیت اصیل اسلام بیخبر نگاه داشته است.
پس از به وجود آمدن انقلاب صنعتی و پیدایش كارخانههای عظیم و مصنوعات جدید در اروپا، غربیان چشم طمع به نفت و سایر مواد خام زیرزمینی كه در كشورهای آسیایی و آفریقایی به وفور وجود داشت دوختند.
آنها به معادن كشورهای شرقی برای بهرهبرداری از مواد خام و به زمینة تقاضای آنان برای به وجود آوردن بازار و فروش مصنوعات خود نیازی مبرم داشتند، واین نیاز شدید مستلزم آن بود كه این سرزمینهای سرشار از منابع طبیعی را بكلی تصرف كنند یا لااقل اراده و اختیار آن را به هر شكل ممكن در دست گیرند. و این ضرورت بود كه مسئلة استعمار را به وجود آورد.
از آن تاریخ، دست اندازههای غاصبانة غربیان به ممالك شرقی به صورتهای گوناگون آغاز شد و مبلغان مذهبی، كمپانیهای تجارتی، وامهای طویلالمدت، كمكهای بلاعوض، مستشاران نظامی و غیره به این كشورها سرازیر شدند و این كشورها را تیول اربابان غربی قرار دادند.
بالطبع دولتهای مهاجم كه چشم طمع به سرزمینهای غنی و سرشار شرق دوخته بودند میبایست در اولین قدم قدرتها و نیروهای معنوی را كه در میان ملل شرق وجود داشت، در هم كوبند و هر عقیده یا روحیة اصیلی را كه ممكن بود روزی به صورت حربهای مؤثر علیه منافع آنان به كار رود از میان بردارند.
در كشورهای اسلامیشرق این نیروی معنوی چیزی جز اسلام نبود، زیرا اسلام با تعلیمات خاصی كه به مسلمانان تلقین میكند كه از همة امتها و جمعیتها برتر و بالاترند؛ آنان را حزب خدا مینامد و حزب خدا را تنها حزب پیروزمند و رستگار معرفی میكند؛ و به آنان میآموزد كه در برابر دشمنان ملل خارجی شخصیت و استقلال خود را از دست ندهند و از اظهار ضعف و زبونی در برابر دشمنان بپرهیزند؛ و نوید میدهد كه آخرین امت و دردستگیرندة سرنوشت جهان و جهانیاناند؛ و همچنین با احكام انقلابی و محركی همچون وجوب جهاد و فداكاری در راه حفظ و توسعة دین، و وجوب امر به معروف و نهی از منكر و وجوب همبستگی و اتحاد، و ممنوعیت كمك به دشمنان دین و لزوم شدت و خشونت در برابر آنها، دشمنی بزرگ و آشتیناپذیر برای استعمارگران بود و نقشههای آنها را نقش بر آب میساخت. لذا طبیعی بود كه در صدد برآیند این نیروی معنوی را از ملل شرقی سلب كنند و این سلاح برنده را از آنان بازستانند.
اما از طرفی، قلع و قمع یك عقیدة مذهبی كه در طول چند قرن در اعماق روان ملتی ریشه دوانیده است، كاری نبود كه به آسانی و در زمانی كوتاه صورت پذیرد و حتی ممكن بود كه چنین اقدامی از طرف دشمنان احساسات مذهبی مسلمین را علیه آنها برانگیزد و نقشههای آنها را كه جز در لباس دلسوزی و مهربانی قابل اجرا نبود، خنثی سازد.
بنابراین، بهترین تدبیر آن بود كه ظواهر و تشریفات چشمگیر و پر سر و صدای اسلام را حفظ كنند، ولی جنبههای انقلابی دین و تعالیمی را كه موجودیت واقعی دین بسته به آنهاست و جامعة اسلامی را بر سر راه تجاوزات آنها قرار میدهد از دین بگیرند و دین را به صورت موجودی بیتأثیر و مهمل و بیاعتنا نسبت به خود درآورند.
این كار در حقیقت همان هدف نهایی آنها یعنی نابود ساختن دین بود، با این تفاوت كه اولاً احساسات دینی افراد را ارضا میساخت و مانع شوریدن آنان بر استعمارگران میشد، و ثانیاً ظواهر دینی و تشریفات میان تهی و پر سر و صدای دین میتوانست جلو نفوذ سیاستهای دیگری را كه به طور علنی نابودی مذهب را سرلوحة برنامة خویش قرار داده بودند بگیرد و خلاصه حربهای در دست استعمارگران باشد، و به عبارت دیگر، با این نقشه دین را كه دشمن سرسخت آنها بود حامیو مدافع خویش و سپری در برابر هجوم رقیبان خود ساختند.
این تدبیر ماهرانه به مرحلة عمل درآمد؛ روز به روز بر جلوة تشریفات دینی افزوده شد؛ مساجد و محافل وابسته به دین پررونقتر گشت؛ مردم به اقامة شعائر و ظواهر دلبستهتر شدند ولی به موازات این اقبال عمومی، روح و حقیقت احكام دینی از میان آنان رخت بربست؛ اصول اسلامی فراموش شد و آتشفشان دین كه انفجارش جهانی را تكان میداد به سردی و خاموشی گرایید.
پیروان همان دینی كه قرآنش فریاد میزند: «لن یجعل الله للكافرین علی المسلمین سبیلا» و «ولیجدوا فیكم غلظة» و «اشدّاء علی الكافر رحماء بینهم» و «كنتم خیر امة اخرجت للناس، تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر»، دروازههای فكر را به روی مهاجمان غربی و دیدگان را به سوی دروازههای غرب گشودند و آنها را الهامبخش فكر و عمل قرار دادند و همراه با ذخیرههای سرشار زیرزمینی برنامة آسمانی و سرمایة ایمان و عقیدة خود را نیز دو دستی تقدیم آنها كردند و خلاصه دنیا و آخرت خود را سفیهانه از دست دادند.
ما امروز در برابر چنین وضعی قرار گرفتهایم. باید به خود تكانی دهیم و این سرپوش مصنوعی را به یك سو افكنیم و واقعیت دین را به جامعة خود بشناسانیم و بار دیگر این قدرت معنوی و آسمانی را در دست گیریم.
باید با مجاهدتی خستگیناپذیر و با تحمل هر نوع محرومیت و ناكامی به مردم بفهمانیم كه این شیء مهمل و بیخاصیت دین نیست. این ظواهر بیمغز و دور از معنی، آن نیست كه پیغمبر به عنوان آخرین و كاملترین برنامة آسمانی به جهانیان عرضه داشت؛ انجام قسمتی از فرایض دینی، آن هم نه به طور كامل و با وضع اولی خود، نباید غریزة دین طلبی ما را ارضا كند و ما را از تلاش در راه دین باز دارد. باید به مردم بقبولانیم كه دین ما را بردهاند و اگر هم تاكنون چیزی از آن باقی مانده باشد، به زودی خواهند برد. باید وظیفة دفاع از دین را به آنان یادآور شویم و اثبات كنیم كه این وظیفه امروز متوجه همة مسلمانان است. باید اصول و مبانی اساسی اسلام را با تحلیل كامل تدوین كنیم و در اختیار همگان قرار دهیم و آنان را با احكام اصولی اسلام آشنا سازیم.
این رسالتی فوقالعاده دشوار، ولی به همان اندازه حیاتی و بزرگ است. این همان رسالت پیامبران بزرگ الهی است كه تاریخ و زندگانیشان را خواندهایم و میدانیم كه در راه انجام آن تا پای جان ایستادند و عزیزترین سرمایههای خود را فدا كردند.
كتاب حاضر با همه كوچكی حجم، قدمیبزرگ و مؤثر در راه انجام این رسالت است. مؤلف عالیقدر و بزرگوار كوشیده است در ضمن فصول این كتاب كه به وضعی ابتكاری منظم شدهاند، ابتدا ماهیت دین را آن چنانكه هست معرفی كند و پس از بیان اینكه دین برنامة زندگی است و شعائر و مظاهر دینی آنگاه ضروری و سودبخش است كه نمایندة واقعیات و نشاندهندة حقایق باشد، با زبانی شیوا و جهانبینی خاص خود اثبات كند كه سرانجام حكومت جهان در اختیار مكتب ما و «آینده، در قلمرو اسلام» خواهد بود.
وی پس از بررسی اجمالی مبانی كمونیزم، مكتبی كه بیش از نیم قرن است در هر گوشة جهان جمعی را به خود متوجه ساخته و بیش از یك سوم نیروهای انسانی در اختیار گرفته و برای ملتهای عقب افتاده و محروم، همچون امیدی رؤیایی، لذتبخش و شیرین است؛ و پس از تحلیل یكی دو نمونه از برنامههایی كه دانشمندان غیر كمونیست برای نجات بشر از وضع نابسامان كنونی پیشنهاد میكنند، با دقتی درخور تحسین و با سنجشی عمیق و محققانه ثابت كرده است كه این برنامة كامل و وسیع خود زندگی انسانها را ـ با حفظ مزایای انسانیت ـ اداره كند اسلام است.
كتابهای دیگر این نویسندة متفكر و مجاهد نیز هر كدام قدمی است در راه تدوین مكتب و حربهای است در برابر آنهایی كه اسلام را غیر منطقی و غیر اصولی و بیخاصیت و بیتأثیر میپسندند.
در خاتمة این مقاله، تذكر دو نكته لازم به نظر میرسد:
اول آنكه در ترجمة این كتاب كوشش شده است كه مقصود نویسنده به طور كامل ادا شود و به بهانة ترجمة آزاد، قسمتهایی از اصل مطلب اسقاط نگردد، ولی با این حال به خاطر روانتر شدن متن ترجمه و قابل استفاده بودن برای همه از ترجمة كلمه به كلمه و در پارهای موارد جمله به جمله كه ناگزیر موجب اغلاق و احیاناً ادا نشدن روح سخن است اجتناب شده است. عناوین فصلها در یكی دو مورد تغییر یافته و به عناوین فصل عموماً اضافه شده است.
دوم آنكه نسبت به چند نفر از اشخاصی كه در فصل آخر كتاب، به منظور تجلیل از آنان نامشان ذكر شده، با مؤلف هم عقیده نیستم ولی به خاطر توافق در اساس مطلب از ذكر اعتراض و آوردن پاورقی اجتناب شده است.
امید است كه این خدمت ناچیز و كوچك، در پیشگاه خدای بزرگ، مقبول افتد و ما را در راهی كه مورد رضای اوست تأیید فرماید.
سیدعلی خامنهای
مشهد
فروردین 1345
به روایت اسناد ساواك
شهربانی كل كشور
به موجب نامه شماره14667/324 مورخ 11/4/45 سازمان اطلاعات و امنیت كشور كتاب “آینده در قلمرو اسلام” نوشته سید علی خامنهای كه در چاپخانه خراسان ( مشهد ) به چاپ رسیده و حاوی مطالب خلاف مصلحت میباشد چون چاپ و انتشار كتاب مذكور برخلاف مقررات و بدون تحصیل مجوز قانونی صورت گرفته خواهشمند است مقرر فرمایید به نحو مقتضی فعلاً از توزیع آن جلوگیری نموده نتیجه را ضمن ارسال دو نسخه از كتاب به این وزارت اطلاع دهند تا پس از بررسی مندرجات آن نظر نهایی اعلام گردد.
از طرف وزیر فرهنگ و هنر
نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها
تهیه و ا رسال علیرضا رنجبر