حيله اي ديگر از سوي مافيا
” جمعي به خانه مردي ساده لوح ريختند و تمام اموال و دارايي او را به غارت بردند. در عين شلوغي و غارت، مرد ساده لوح که ديد چيزي برايش نگذاشتهاند رو به دزدان کرده و گفت: حالا که تاختن و بردن است، صد تومان هم زير آن پالان است؛ آن را هم ببريد.” اين داستان قديمي بي ربط به موضوع و مسايل بافق نيست! سنگ آهن را که در حال بردن هستند؛حالا اين دي 19 و چند تا معدن ديگر هم هست، آن را نيز ببرند؛ تا دست خالي نباشند!
امروزه اذهان مردم بافق درباره مسايل مختلف باز مشوش شده است! روزي نيست که يک سناريو تازه براي مردمان دارالشجاعه نوشته نشود و به طرق مختلف اجرايي نگردد! اين چه بازي است که هر از گاهي بر سر اين مردم مي آيد! تا ديروز مسئله شرکت سنگ آهن مرکزي و چوب حراج بر آن و امروز مسئله مزايده مناطق معدني دي 19 و چاه گز و اين قبيل مسايل؛ گويي عده ايي در پشت پرده نشسته اند و آب در آسياب ديگري ميريزند و متأسفانه برخي عناصر خودباخته محلي هم آب بيار اين آسياب شده اند تا بر وفق مراد آنها بچرخد! آنها، چنان در کار خود مهارت دارند که نه تنها عرصه را بر مردم؛ بلکه بر مسئولان نيز تنگ مي کنند! تا جايي که به اهداف و مقاصد خود برسند. ” گويا باور نمي دارند روز داوري/ کاين همه قلب و دغل در کار داور مي کنند ” (حافظ شيرازي)
اراده و اگاهي مردم بافق نشان داده در مقابل اين همه دسايس و نيرنگ ها ايستادگي کرده و هرگز نخواهند گذشت تا منافع مردم شهر در خطر بيفتد؛ اگرچه رانت هاي قدرت و مافياي پليد باز حيله ي ديگر به کار خواهند بست.
اگرچه اين سخن سر دراز دارد؛ اما اين را هم مي دانيم که مردان تدبير و اميد دست به کار هستند تا با اين مفاسد برخورد کنند که قطعا اخبار آن به آگاهي مردم خواهد رسيد.
دریا ، صبور و سنگین، می خواند و می نوشت : من خواب نیستم ، خاموش اگر نشستم ، مرداب نیستم ، روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم ، روشن شود که آتشم و آب نیستم