روستای عجب اباد
روستای عجب اباد
سراینده سيروس قزلباش
تقديم به بانو (میم)
عجب روستای دل چسبی عجب اسبی عجب دلبر جانانی
عجب سهای رخشانی عجب ماه درخشانی عجب دخترچوپانی
عجب رودی عجب اتش پردودی عجب تاری عجب پودی
چه کف میکند این رودش هزاران برکف اش صدف ومرجانی
عجب یاربلند قدی عجب عطرسمرقندی که شیرین تر از کندی
چرا این دخترچوپان گهی هی هی،گهی گریه های پنهانی
من اینجا کلبه ای ساختم که بر درخت کاجی پیر بنا گشته
کلبه پراز فانوس نذر کردم که بیشم اید خورشید تابانی
خدا اینجاست دراین روستادراین کلبه سرسفره به من گوید
عجب بوی خوش نانی،عجب شامی عجب باغدارودهقانی
عجب باغجه سرسبزی پراز گلهای مریم وسبزی مثل مرزه
بدون علفهای هرزه که شسته انها را نم نم بارانی
دلم ازشهروشهریها میگیرید بده قولی گهی ایی روستایم
فایزمي گردم که ابی پوشی جامع به رنگ ابی نه اسما نی
دلم خوش به رازم با سازم میان هشتی کلبه خوانم اوازم
که سپیداربرقصدوباد زوزه کشد تا گندم زاررا کند رقصانی
دیدی اخرعشقت مراکرد چون سرابی دورگشتم زرود پرابی
مرا فقط انجا یک چیز امید داد و ان بوسه های پنهانی
عجب برمن که در روستا یی سبز با عشق می سازم یک دنیا
عجب بران کلبه بردرختی که باد می دمد وکلبه را چرخانی
دلم از شهر میگیرد از ان ادمهای رنگارنگ بی احساس
گهی روستایم نم نم بارانی گه افتاب تابانی میسازد رنگین کمانی
بده عشقم تا هستی دهی دستی که ایی سوی مرد تهی دستی
که با دستی گرم بگردی تو چون من جملگی مست و مستانی
اگرروزی افتاد برای تومشکل و مشکلها نترس اینجام درکلبه
بیا ابی پوش سیروس روستای عجب اباد تنها شرط اش پنهانی
سلامی به گرمی آفتاب تابان روستای عجیب آباد به سراینده ی شعر