ادیب بی همتا و فرزانه دانا
از شمار دوچشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
حدود سی و چهار پیش به سال1360 در دبیرستان شهید رجایی بافق فرزانه ادیبی به ما که دانش آموز سال دوم بودیم با احاطه علمی و بیانی شیرین و ملایم درس ادبیات و نیز فلسفه ومنطق می داد ودر وقت اضافه کلاس ، داستان بینوایان ویکتور هوگو رابرایمان بازگو می کرد که هنوز هم طعم زلال آوایش در جیب خاطراتمان طنین انداز است.
او مرحوم آقای سید عباس آیت اللهی از ادبا و فرهیختگان سرآمد استان یزد بود که سالیان سال به تربیت و آموزش و پژوهش نوجوانان وجوانان بافقی همت گماشت و دین خود را به زادگاهش علیرغم امکان هجرت و زندگی بهتر مادی به بهترین وجه ادا نمود.او از خاندانی پرفضیلت و خیر و متمول بر خاسته بود که منشا خدمات زیادی در بافق بودند.
از اولین پذیرفته شدگان بافقی کنکور و از شاگردان ممتاز دکتر معین ،دکترزرین کوب ودکتر فروزانفر در دانشگاه تهران بشمار می رفت.کمتر دانش آموحته ای در بافق است که بهره ای از خرمن زرین دانش و اخلاق و منش او نبرده باشد.
صفای وجود و صیانت نفس استاد آیت اللهی بحق آنچنان آراسته و مصفا بود که آشنایی بنده را سالها بعد در همکاری علمی با دانشگاه آزاد بافق به ارادتی تام و رفاقتی پایدار مبدل نمود ولی همیشه خود را همان دانش آموز قدیمی استاد احساس می کرده و می کنم.
او یکی از استوانه های علمی در گستره ادبیات و عرفان و منطق وفلسفه بود که متاسفانه نتوانستیم از دریای دانشش بهره وافی ببریم .عاشق علم ودانش و پژوهش بود و حتی چندین سال قبل به اینجانب فرمود در حال فراگیری ادبیات عرب و بعض متون عرفان عربی هستم!وهیچگاه از مطالعه و دانش اندوزی خسته نمی شد.
با همت بالای اواشعار مرحوم ناجی بافقی برای اولین بار به زیور چاپ درآمد و وقتی نگارنده قصد چاپ دوباره دیوان ناجی را نمودم با کمال گشاده رویی و سعه صدر و مناعت طبع تمامی اطلاعات و آثار موجود را دراختیارم قرار داده و بارها تشویقم نمودند.هرگاه محفلی در گستره شعر و ادبیات در دانشگاههای بافق بود با حضورش ،گرمی بخش و مشوق شعرا و دانشجویان بود.کتاب ارزشمند “وزارت در آیینه تاریخ ” او گواه چیرگیش بر ادبیات و تاریح است .
از دیگر شو ، سالهای بیشماری چونان پروانه ای بیتاب به پرستاری از همسر مکرمه شان پرداخت و هیچگاه زبان به شکوه باز نکرد و بارها به بنده می فرمود که تقدیر چنین بوده و راضیم به رضای خدا و بدان افتخار می نمود.تنها در وجود این بزرگ فرزانه ادیب چنین از خود گذشتگی و معرفت ومرام را (در این دنیای وارونه و فرورفته در پستی و بی مرامی ها) در کسی دیده بودم وبس!مطمئنم بپاس این همت والا و معرفت کمیاب ،در جوار بارگاه حضرت دوست در اعلی علیین بهشت برین جایگاه خواهد یافت.او عاشق اهل بیت و سالار شهیدان بود و حتی در اوان جوانی پابه پای سینه زنان حسینی به عزاداری می پرداخت و همیشه در مجالس عزاداری حضرتش حضور می یافت.او نمونه مجسم خلق زیبای محمدی و تبسم نیکوی علوی و متخلق به آراسته های انسانی بود که دلمان تنگ نکته گویی های علمیش خواهد شد.
صد حیف وهزاران افسوس که دیگر از نفس گرم استاد فرزانه ام محروم ومغبون شده ام و هروقت به بافق بیایم بیشتر دلم خواهد گرفت وراهی جز صبر و تحمل نخواهم داشت.از خداوند بزرگ برای آن فرزانه بی همتا ، اجری جزیل در بهشت برین و برای بازماندگان محترم بویژه فرزند بزرگوار و نیز خاندان محترم آیت اللهی،فهیمی،صدر،سلیمانی و تقوی صبری جمیل آرزومندم.
سید محمد میرسلیمانی بافقی/مشهد
افسوس که مردان قلندر رفتند