عیار 28/5
این روزها در بافق همه جا سخن از یک سهام است و یک عیار.
آری سهام 28/5یا عیار 28/5.
معمولا وقتی می خواهند درجه خلوص آلیاژهای گرانبها را اندازه بگیرند محکی دارند به نام عیار.
از بین فلزهای گرانبها این طلاست که عیارش را با واحد کامل 24 می سنجند و به خلوص قطعه ای از آن قیمت می نهند.
اما من در نزدیکی محل زندگی ام سهامی را سراغ دارم که عیارش با واحد 28/5سنحیده شد . یعنی 4/5درجه بالاتر ازعیار کامل طلا؛ ولی موقع قیمت دهی که شد همه دیدند این سهام گرانبهاتر از طلا به ثمن بخس از جیبی به جیب دیگر رفت بدون اینکه به مالکان اصلی آن نفعی برساند.
بله سهام پر عیار شرکت سنگ آهن مرکزی بافق سنگ محکی شد برای اینکه عیار خیلی چیزها و خیلی افراد مشخص شود.
به نظرم اولین عیاردهی این عیار 28/5قیمت گذاری برای به یغما رفتن 71/5درصد از سهام این شرکت توسط صندوق بازنشسگی فولاد بود که توانست در آب گل آلود بده بستان بخشی از سهام به فولاد خوزستان با ترفندی خاص مالکیت خود را بر سهام نداشته اش مسجل کرده و در همان گیر و دار اعتصابات سود وافر خود را از شرکت سنگ آهن بافق بگیرد و به ریش همه کسانی که در تلاش بودند از این کوه آهن به تاراج رفته برای شهرستان خوشه چینی نمایند بخندد.
دومین عیاردهی عیار 28/5عیاردهی به حرف و قول برخی افراد بود اعم از مدیران کشوری که قول عدم واگذاری تا به سرانجام رسیدن کارخانه های جوار معدنی دادند و برعکس عمل کردند؛ تا مدیران بومی که از صنعتی شدن شهرستان در ورای 3 سال سکوت دم زدند و الان در حقوق دهی به پرسنل خود مانده اند و در قسم راست و دروغشان تشکیک است و حتی مدیران غیربومی که به علت موفقیت در انجام ماموریت خصوصی سازی کامل شرکت سنگ آهن مرکزی بافق باید پاداش ارتقاء بگیرند چرا که آسوده خاطری را برای شهر همجوارمان – که در دست یازی به منابع دیگر شهرهای استان یدی طولا دارد – به ارمغان آوردند.
سومین عیاردهی عیار 28/5رونمایی از نگاه سیاست زده آنهایی بود که معیارشان برای حمایت از حق مردم همراستایی با دولت مطبوعشان بود حال می خواهد راست باشد یا چپ و در این جرگه حتی آنهایی که گه گاه مدعی قلم زدن برای حق مردم بودند نیز عیارسنجی شدند.
چهارمین عیاردهی عیار 28/5از سهام شرکت سنگ آهن بافق تثبیت روحیه حماسی،حق خواهی و مطالبه گری مردم دارالشجاعه خصوصا کارگران شرکت سنگ آهن مرکزی علی الخصوص کارگران بازداشتی در ماجرای واگذاری سهام این شرکت بود که هنوز که هنوز است برای نقره داغ کردنشان برنامه ها دارند تا دیگر کسی را یارای سردمداری برای حق خواهی نباشد که این مهم به دلائل مختلف مغفول واقع شده و جای پرداختن بیشتر و بهتر دارد.
مسلما عیاردهی سنگ محک این عیار 28/5آنقدر زیاد است که آنها که بیشتر می دانند بهتر از نگارنده می توانند برای علاقمندان برشمردند البته اگر عیارخودشان بالاتر از عیار پست ، حزب و منافعشان باشد.
محمد علی قاسم زاده
با احترامی که برای آقای قاسم زاده، برخلاف اختلافات شدید فکری بین من و ایشان، قائلم، تنها چیزی که از این نوشته دستگیرم شد، این است که در کشوری زندگی می کنم با حاکمانی به غایت دزد و مال مردم خوار، مسئولان و مدیرانی که از مدیریت و مسئولیت، تنها بیت المال بالا کشیدنش را بلدند و با سرهم بندی قوانین اقتصادی، می خواهند کارت های اعتباری بانکهایشان را پرپولتر کنند، مدیران بومی که همشهری گری و عرق وطن و شهر خود را به ثمن بخسمی می فروشند و با امتیازی و خانه ای در شهری دیگر و یا ماشین شاسی بلندی، تعویض می کنند و چشمشان را بر روی آینده همسایگان و همشهریان و فرزندان آنها و برادر و خواهر و دایی و عمه و …. می بندند و سراسر، آکنده از شهوت پول پرستی اند، مدیران بالادستی ای که به مدیران پایین دستی خود به دلیل خوردن حق بیت المال پاداش داده و ارتقای شغلی می دهند، شهرستانهایی که همجوار هستند اما مردمانش، مانندگرگان گرسنه به یکدیگر می نگرند و مسئولان شهر مذکور، در خوردن حق شهرستان های دیگر، اندکی صبر ندارند، نویسندگانی را شاهدیم که قلم و تفکر و ادبیاتشان را به پستی و پولی و وامی و تعریفی و … می فروشند و سگانی هستند که برای مدیران دزد و مسئولان حق خوار و حاکمان خواب این کشور، دم تکان می دهند و البته در این بین هستند افراد معدودی که همانند قهرمانان، خواب را بر این افراد ظالم و دزد، آشفته کرده اند، آکنده از شعور و فهم و سواد و تخصص، غمخور و دلسوز حق مردم، کسانی که بخاطر حق مردم، زندانی هم شده اند، بر دوش مردم سوار هم شده اند و هیچ کس در دلسوزبودنشان شکی ندارد، آنهایی که خداوند شاهد است که اندکی منافعفردی برای خودنخواسته اند، همه زندگیشان در برملا کردن واقعیت و چهره واقعی دزدان حاکم و مدیران وقت، گذشته و نویسندگانی که به حمایت از این قشر فهیم، قهرمان و مردمدار ، عیارسنجی دیگران را بدور از هر گونه اغراضی برعهده دارند…… کاش، پستها و حزبها و منافع را بدون هیچ واهمه ای می شد بر روی زمین گذاشت و از هر صنفی، که در نوشته آقای قاسمزاده عیار شده است، را کنار آنها گذاشت و آنها را در برداشتن آنها آزاد گذاشت: خواهیم دید، چه کسی عیارش بالاتر است…. ضرب المثلی به ذهنم تداعی می شود: آب و شناگری که آنرا نمی بیند….