کمکم کن میان نا امنی
بغلم کن برای یک لحظه
تاکه جان دوباره ای گیرم
تونباشی قسم به روح عشق
من برای همیشه میمیرم
کمکم کن میان نا امنی
در درونم پراز هیاهوهاست
هرطرف می کشدمرا روحم
مملو از رسم پست جادوهاست
غصه دارم شبیه آهو که
بچه هایش اسیر صیادند
می دود هرطرف و می داند
کودکانش به تله افتادند
یا شبیه پلنگ تنهایی
که شبانه به چاله افتاده
چشم درچشم ماه شب دارد
قرص ماه کاردست او داده
کمکم کن که گرگ بسیاراست
منم آن آهویی که درمانده
یا پلنگی که زخم دارد و او
آخرین بیت عشق را خوانده
بغلم کن که بهمن است اینجا
چون پرستو اسیر طوفانم
وسط برف میزند طوفان
با غضب تازیانه بر جانم
اخترعبداللهی
بازدید: ۱۹۵
باسلام خدمت سرکارخانم عبداللهی امیدوارم درمسیرزیباترشدن اشعارتان گام بردارید مطالعه اشعارشاعران بزرگ راغنیمت بشمارید ومضامین تازه وناب را ازروح لطیف وشاعرانه خودتان به عریت بگیرید ودرهرعنوان شعری تازگی راتجربه کنید موفق باشید