دلنوشته

دسته: عمومی
۴ دیدگاه
جمعه - 14 مهر 1396

در کنار پنجره ی دلم دسته گلی از نرگس چیده ام .بوی خوشش را در نبود یار استشمام میکنم وخیره به جاده ای از درازای غیبت مانده ام.
سالها از نبودنت گذشته ونمیدانم کدامین جمعه برای آمدنت لحظه شماری میکند.

کاش خورشید سیاه چشمهای منتظِر با آمدنت نوری از صلح وصفا بگیرد در زمانه ای که از گرمای آن کاسته وسردی بیشتر میشود…
کاش ابرهای تیره کنار بروند وراه را برای دردانه ی عالم تاب بشریت باز کنند…

این زبان گناه آلود من قابل وصف لحظه های تونیست آقای من….

نعیمه توکلی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۴۱
برچسب ها:
دیدگاه ها
ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 14 مهر 1396 - 10:02 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

باسلام
این دلنوشته زیبا بود

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 14 مهر 1396 - 11:41 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خیلی دلنوشته خوبی هس …بسیار عالی

hasti این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 4 بهمن 1398 - 11:33 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

خیلی عالی بود احسنت به شما

علی توکلی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 28 مهر 1399 - 10:12 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خدا قوت

You cannot copy content of this page