دسته: تلخند و لبخندRSS
2 بهمن 1391
۴ دیدگاه

فرا خوان جهت سرمایه گذاری نا محدود در مناطق آزاد شهرستان بافق

طبق روال ،به اتفاق دوستان پیگیر مسائل ومشکلات شهربودیم.یکی از موضوعاتی که مطرح شد بحث بهسازی وترمیم بعضی از خیابانها ومعابر شهر بود.در خلال پیگیری به مسئله عجیب وبسیار جالبی برخورد کردیم که عنوان کردن آن خالی از لطف نیست. درزمان پیگیری برای ترمیم جاده منتهی به شرکت گازمتوجه شدیم که دلیل خرابی این مسیر بلاتکلیف بودن…..

23 آذر 1391
۷ دیدگاه

گاز شهری،رویایی بدور از واقعیت

بعد از ظهر یکی از روزهای سرد پاییزی،مردی برای تهیه گاز مصرفی منزلش از خانه خارج شد.دو عدد کپسول را با تکه طنابی به هم وصل کرده آن را بر پشت موتورش گذاشته وبه طرف خیابان حرکت کرد.ازشانس بدش هیچ یک از جایگاههای فروش ، کپسول پر نداشتند،به ناچار واز روی حس مسئولیت پذیری،باهمان وضع…..

10 مهر 1391
یک دیدگاه

محمود و مسعود

  دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتي ديرينه داشتن، تا جايي كه مردم فكر ميكردن اين دو نفر باهم برادرند. روزي روزگاري مسعود نقشه گنجي رو به محمود نشان داد و با هم تصميم گرفتن كه به دنبال گنج برن. يك روز محمود و مسعود از خانواده شان خداحافظي كردن و رفتن. محمود نقشه اي در…..

6 مهر 1391
۳ دیدگاه

برگزاری مسابقات موتور کراس قهرمانی کشور در بافق!!!!!!!!!!!!

مدتها بود که جوانان علاقه مند به ورزش موتور سواری از داشتن یک پیست،مخصوص این ورزش محروم بودند،که به لطف شرکت پیمانکار لوله گذاری گاز ونظارت خوب وکارشناسانه شهرداری این مهم محقق شده است واکنون بطور ناخواسته،چند پیست خوب واستاندارد در هر یک از خیابانهای شهر داریم. پس از ورود شرکت پیمانکار برای لوله گذاری…..

2 مهر 1391
یک دیدگاه

سرنوشت كارتونهايي كه ديديم چي شد؟

آقای سکسکه عمل کرده، می‌ره سر کار و میاد و زندگی‌شو می‌کنه! الفی دیگه از هیچی نمی‌‌ترسه! آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده. آن‌شرلی آرایش‌گر معروفی شده و توی جردن و چند تا محله‌ی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی…..

15 شهریور 1391
۸ دیدگاه

موسسه خیریه اهداء معادن شهرستان بافق

شنیده ها حکایت از آن دارد که دوباره معدنی تجهیز شده وآماده بهره برداری به یک شهرستان دیگر هدیه گردید.منظورم معدن چاه گز است که پس از سالیان سال تلاش تلاشگران وزحمتکشان بافقی بدون هیچ دلیل قانع کننده ای به شهرستان بهاباد تقدیم شده است. حال چه کسانی ،در چه شرایطی ،با چه قیمتی وباچه…..

11 شهریور 1391
۲ دیدگاه

واقعا چه سدی هست این کنکور!!!

سوال‌های کنکور  را دیده‌اید؟ بعضی سوال‌هایش واقعاً خیلی باحالند! منظورم چیست؟ الان خدمتتان عرض می‌کنم: انگار یک سری سوالات کنکور در دروس ادبیات و معارف، برای آی‌کیوی در حد …! طراحی شده است، در حدی که قشنگ آدم را به خنده می‌اندازد. باور نمی‌کنید؟ پس سوال‌ها را بخوانید: ـ جای خالی را با گزینه‌ی مناسب…..

7 تیر 1391
۱۰ دیدگاه

میدان بلوک زنی!!!

به لطف خداوندیکبار دیگر دست به قلم شدم تا با موضوعی دیگرازمسائل شهر در خدمتتون باشم.هر چند تا این لحظه بجز تعدادی متلک آب دار چیز دیگری نصیبمان نشده است،ولی بر حسب وظیفه به عنوان یک شهروند می نویسم. در ادامه مطالبی که از قبل مطرح شده بود مثل:کوچه دو متری بلوار انقلاب ، مجسمه…..

21 اردیبهشت 1391
۹ دیدگاه

یکی دیگر از هزاران فراموش شده شهر

با تقدیم صمیمانه ترین سلامها امروز می خواستم توجه شما را به گوشه ای از بافق معطوف کنم که انگار فراموش شده است وهیچ کس حاضر نیست فکری بحال آن بکند. حدفاصل بین میدان دانشجو و ابتدای بلوار آهن،دقیقا جایی که فضای سبز مربوط به میدان تمام می شود،تقریبا روبروی دوراهی مبارکه فاصله ای حدود دویست…..

8 اردیبهشت 1391
۹ دیدگاه

کوچه پس کوچه ها وچاله چوله ها

بعد از مدتی غیبت بمناسبت ایام سوگواری بانوی دو عالم بی بی فاطمه الزهرا(س) خداوند فرصت داد تادوباره از زاویه ای دیگر واز پنجره تلخند ولبخند به کمبود ها ، مشکلات ومعضلات دیارمان دار الشجاعه بپردازم،از خداوند می خواهم کسی از مطالب بنده آزرده خاطر نشده وهمه باهم در راستای عمران ، آبادی وتوسعه شهر…..

5 اردیبهشت 1391
۳ دیدگاه

ماهی های صادق و کوسه های طماع

در دوره­ ای از ادوار تاریخ در گوشه­ ای از دریایی پهناور، خلیج کوچکی بود. در این خلیج، آبزیان شجاع، صادق و طالب صداقت و یکرنگی زندگی می­کردند. کف خلیج پر بود از انواع درّ و مروارید گرانبها که هرگاه ماهیان برای یافتن غذا به ته خلیج می رفتند، حرکات آب مرواریدها را نمایان می­کرد…..

25 فروردین 1391
۲ دیدگاه

بدون شرح!!!

                                   

11 فروردین 1391
یک دیدگاه

بافق فلسفه نامگذاریهای قدیمی را زنده کرد

با سلام وتبریک سال جدید امیدوارم سالی سرشار از خیر و برکت همراه باشادی و نشاط داشته باشید: یادم می آید در آن زمانها که محو شنیدن قصه های مادر بزرگ خدا بیامرزم.میشدم سئوالی در ذهنم ایجاد می شد مثلا یکبار از ایشان پرسیدم چرا در این قصه کسی که چشمش درست نمی بیند اسمش…..

29 اسفند 1390
۲ دیدگاه

وقتی چند پیرمرد کشاورز معظل تردد در بافق شناخته می شوند

چند روز پیش تعدادی پیر مرد کشاورز در جاده باقرآباد توسط مامورین عزیز راهنمایی ورانندگی جریمه شده وحتی وسیله نقلیه یکی از آنها توقیف و به پارکینگ انتقال داده شدهاست. ضمن عرض خسته نباشید به این عزیزان می خواستم بدانم آیا تمام مشکلات مربوط به تردد ماشین ها وموتور های داخل شهر مرتفع شده واکنون تنها…..

27 اسفند 1390
۲ دیدگاه

میدان چه کنم؟!!

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید بزرگ،باستانی وانسانی نوروز،امیدوارم سالی پر از شادی،نشاط ومهربانی داشته و ازصمیم قلب برای همه عزیزان بهترینها را آرزو دارم. امروز می خواهم یک خاطره از دوران ذانشجویی خودم برایتان تعریف کنم. بنده در آن دوران دوستی داشتم از شهر زاهدان،بعضی وقتها که باهم صحبت میکردیم میگفت که…..

18 اسفند 1390
۳ دیدگاه

آیا بهسازی ایستگاه راه آهن بافق پایان می یابد؟

در رابطه با بهسازی ایستگاه راه آهن بافق باید گفت:جای بسیار شگفتی و نگرانی است این ایستگاه بعد از مدتها دستخوش تغییراتی شده و همین امر نمایی زشت و دور از شان به این ایستگاه داده است. اکنون سؤال اینجاست: 1- چرا اینگونه طرحها دربافق اینقدر زمان بر است؟ 2 – چرا برای اجرای آن زمانبندی…..

16 اسفند 1390
۴ دیدگاه

پ ن پ

چند سؤال وجواب در رابطه با فضای سبز میدان مرکزی شهر(امام زاده عبدا…ع) این فضای سبز و چمن شهریه؟ پ ن پ موتور گازی رکس قدیمیه و برای بازدید عموم گذاشتن تو میدان مرکزی شهر!!! مگر اینجا میدان مرکزی شهر نیست که همه از اینجا رد میشن و این منظره رو میبینند؟ پ ن پ…..

2 اسفند 1390
بدون دیدگاه

باز هم گلی به جمال مردم

هرچند مدتی است چشمان به انتظار نشسته مردم بافق در افتتاح پروژه های بزرگ مانندآزادراه،خط انتقال گاز،کارخانه های جوار معدنی، خیابانهای دوطرفه و… کم سو شده است اما شاید بتوان با اطلاع رسانی همتشان در افتتاح پروژه «سبزی فروشی» روی برخی را به خاطر وعده و وعیدهای انجام نشده  کم کرد.

26 بهمن 1390
بدون دیدگاه

این داستان هیچ ربطی به سرقتهای اخیر در بافق ندارد!!!

  طنزی از ایتالو کالوینو شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند…! شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه ! حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد…..

23 بهمن 1390
۴ دیدگاه

پیرمرد تنها و خجالتی

امروز میخواهم پیرمردی را به شما معرفی کنم که سالهاست در شهر ماست ولی مدتی است که غریب و تنها و خجالتی خودش را از دیدها مخفی کرده است یا شاید مخفی اش کرده اند. نمی دانم دلیلش چیست که این پیرمرد دیگر مثل سالیان گذشته دیده نمی شود و در انبوهی از درختان سر…..

You cannot copy content of this page