19 شهریور 1397
یک دیدگاه
دلنوشته های یزدی
صبح که میشود بهار همراه با پرده شور انگیز چوغوروک های باغ نغمه سرایی میکند. شاپرک روی گلهای زرد وقرمز مرزنگوش بالا و پایین میپرد. ومرا به یاد اشکنه مرزنگوش باغ عمه سکینه می اندازد.هوا ابری است.پشفته های باران توی راچینه غلت غلتان به پایین می افتند. پره های شفتالو داخل ترش بالا خیس خورده…..