و اما سعادت فر

دسته: مقالات
بدون دیدگاه
چهارشنبه - 5 مهر 1402

 

اولین امام جمعه غیربومی بافق در شرایطی به بافق آمد که از چندی قبل از آن، هجمه همفکران جناحی و هم لباسش بر امام جمعه ای بومی که ۲۵ سال در این منصب نشسته بود بیشتر و بیشتر شده بود.

مردی که در آغازین روزهای حضور بوی سادگی، بی آلایشی و صمیمیت مردم دیار کریمان می داد و رفته رفته با قرار گرفتن در حصار حلقه ای محدود با تفکراتی خاص و بی هیچ جایگاه در شهرستان، تبدیل شد به نماد سیاسی بازی و بهره بری از خوان نعمت معادن شهرستان و کار به جایی رسید که طلبه جوان و متواضع کرمانی شد خطیبی درشت گوی که نه حرمتی برای افراد قائل بود نه احزاب.

از خصلت های نیک رضا سعادت فر می توان به مطالعه موضوعی و در راستا برای سخنرانی در جلسات تخصصی یاد کرد و از نقاط ضعف او تکرار طوطی وار بافته های ذهنی برخی افراد غرض ورز که تا توانستند خود را به عنوان دوست برای او جا زدند.

سعادت فر مهارت عجیبی برای انجام کار تشکیلاتی داشت. بسیج کردن نیروها را بلد بود و با هدف برد در یک عرصه وارد می شد، اما عیب کارش آنجا بود که این مهارت را صرفا در خدمت منافع حزبی و گروهی بکار می برد و حواسش نبود او امام جمعه همه مردم است نه یک جبهه خاص هرچند به آن جبهه تعلق خاطر داشت.

سعادت فر معمولا عادت داشت آخرین فردی باشد که در جلسات رسمی حضور می یابد و علی رغم دعوت هفتگی به نظم، وقت و زمان دیگران برایش اهمیتی نداشت. سعی می کرد آخرین فردی باشد که در جلسات سخن می گوید تا شخص دیگری روی حرفش حرف نزند و گاه که می دانست جلسه ای به درازا می کشد تا می توانست پس از گفتن حرف هایش به بهانه ای آن جلسه را ترک می کرد.

سعادت فر، باسواد بود اما در گفتار آنچه شرط وحدت باید و شاید بود را رعایت نمی کرد. گاهی در خطبه ها دهان یک مدیر اجرایی که همفکرش نبود را می شکست و گاه در تقابل با مدیران دولت همفکر، آنها را به ته مانده های تفکر اصلاح طلبی متهم می کرد و رسما اصلاح طلبان را افسادطلب می نامید.

سعادت فر خود را شریک غم مردم نمی دانست به طوری که حتی یک تصویر از حضور او در مراسم تشییع مومنین و مومنات بافق دیده نشد و می توان گفت او به معنای واقعی کلمه از مردم دور بود.

علاقه امام جمعه بافق در همنشینی با منصب داران آن هم در نهاد امام جمعه بافق آنقدر شدید بود که هنگام سفر یکی از وزرا به بافق حاضر نشد به استقبال او برود یا در برنامه های رسمی حضور او شرکت کند و چون وزیر و همراهانش برای عرض ارادت خدمتش نرسیده بودند در خطبه های نماز جمعه مورد انتقاد واقع شدند که چرا در نماز جمعه شرکت نکرده اند.

ذکر این یادآوری هم بد نیست که هنگام جولان کرونا، سعادت فر برای دستورالعمل های بهداشتی پشیزی ارزش قائل نبود. در جلسات رسمی و غیررسمی ماسک نمی زد و شخصا به عنوان سخنران در مراسمی که از طرف شبکه بهداشت و درمان شهرستان به خاطر همه گیری کرونا و وضعیت قرمز ممنوع اعلام شده بود، حاضر می شد.

پول، سکه رایج حرف های سعادت فر در بافق بود به طوری که تا مدت ها درخواست مبلغ ۴ میلیارد تومانی او که به نامه پفک نمکی معروف شد ورد زبانها بود و طرح ۳۰ میلیارد تومانی برای انجام امور فرهنگی در یک سال به طوری که فقط ۶۰۰ میلیون تومان آن برای جلسات هم اندیشی در نظر گرفته شده بود و تشکیل جلسه شورای فرهنگ عمومی (شما بخوانید خصوصی) برای تقسیم بودجه فرهنگی بین نزدیکان فکری برایش حواشی زیادی ایجاد کرد هرچند هیچ گاه این مبالغ پرداخت نشد.

سعادت فر که رشته اتصالش را با برخی از مدیران معادن شهرستان محکم کرده بود و در کنار استفاده از خانه سازمانی مختص کارکنان شرکت سنگ آهن در شهرک آهنشهر آن هم با تمام تجهیزات، خودرو و راننده ای هم از یک معدن دولتی در اختیار گرفته بود خیلی زود در حضور یکی از وزرا، فقط به خاطر نگاه جناحی به مدیری که به احترام میهمان بودنش به او الطاف علی حده کرده بود، از پشت خنجر زد و با یک اشتباه تاریخی حرفی ناروا درباره ۲۰۰۰ کارگر در یکی از معادن زد و گفت اینها کارت می زنند و به خانه می روند و اینگونه شد که خود را از چشم اکثر کارگرهای شهرستان انداخت. هر چند سعادت فر بسیار کوشید تا در جلسات و خطبه های نماز این اشتباه خود که باعث اعتراض و ریزش نمازگزاران جمعه شده بود را توجیه کند اما این آب رفته دیگر به جوی بازنگشت.

سعادت فر شدیدا علاقه داشت اخبار جلساتش منتشر شود اما هیچگاه به رسانه پاسخگو نبود. او رسانه های همفکر خود در بافق را رسانه های رحمانی می دانست و در تریبون مقدس نماز جمعه به رسانه های منتقد خود یا آنها که حاضر نبودند اخبار فعالیت های او را منتشر کنند لقب شیطانی می داد.

درست است که هر آمدنی را رفتنی است اما بسیار فرق می کند که یک شخص چگونه به یک شهر بیاید و چگونه برود و بسیار متفاوت خواهد بود اگر بدانیم شخصی که می توانست در یک شهر سعادت فر باشد و سعادتمند برود، بی نصیب از سعادت آن دیار را ترک کند تا جایی که حتی نتواند در مراسم تودیع خود شرکت کند آن هم به دو دلیل: تندروی شخصی و مشاوره های غلط.

ادامه دارد…

محمد علی قاسم زاده بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۸۷۰
برچسب ها:

You cannot copy content of this page