- روش صحیح حل معادلات چند مجهولی زندگی 1403/02/11
- انگار همین دیروز بود …. به بهانه روز معلم 1403/02/11
- امنیت خوبه اما فضای امنیتی نه 1403/01/27
- پرورش نیروی انسانی در بافق خصوصا شرکت سنگ آهن مرکزی و چند سؤال 1403/01/17
- آب پره یا جشن بلا تکلیفی 1403/01/6
- بافق در سال ۱۴۰۲ 1402/12/29
- عوارض دو درصد و بدهی ۱۰۰ میلیارد تومانی شهرداری به پیمانکاران 1402/12/27
- بی حجابیِ اجباری 1402/12/26
- اعتراض و اعتصاب، میوه فاصله مدیریتی؟ 1402/12/25
- فروش سهام شرکت سنگ آهن بافق در بورس و چند نکته 1402/12/22
قال رسوالله(ص): هرکه بتواند حق مردم رابپردازد و تعلل کندهرروزکه میگذرد گناه باجگیر برایش نوشته میشود.
قال توجه بعضی آقایان مسئول.
بزرگترین طرح ها را میبد واردکان افتتاح می کنند
اونوقت توبهاباد 4تا جوی اب وکاهگل کردن پشت بام شیخ محمد رااسمشومیذارن طرح
پارسال که اعتصاب با صحبت ها صباغیان تمام شد ،هر چند از قبل ریزی شده بود و افراد از قبل سوار دامتراک ها بودند دیدم یک نفر با تلفن می گوید صباغیان تو کمر ما را شکستی،تو غرور ما را شکستی ،گول خوردی بعدشم رفت پارچه های حمایت از اعتصاب را کند و در حالی که می رفت به چند نفر گفت شما نامردی کردید و رفت بعدشم فهمیدم که جزء بازداشتیها است آن معنی حرفاش و کاراش نفهمیدم ولی امروز که یکسال گذشته معنی حرفاش را فهمیدم چون تو جلسات گزارش کارگروه کسانی شرکت می کنند که آن روز تو دامترکها نشسته بودند و کارهای کوچک سنگ آهن در قالب شرکتهای تو در تو برنده شدند و در تمام عکسهای آقای ج ع حضور دارند و تحت حمایت شدید قرار گرفتند و از افرادی که آن روز های حرف حق میردند خبری نیست .می توان از این جریانات فهمید اگر ساده باشی و مذهبی هم باشید راحت دورت میزنند .
یاد حرف رضا خواجه زاده افتادم که تو اعتصابات می گفت ،به قول ستارخان خاک میخوریم ولی خاک نمی دهیم.جالبه به او که این حرف زد راه زندان نشان دادند ولی به افرادی دیگر راه شرکت زدن و پولدار شدن را
کم کم میخواهم نظریه داروین را در مورد تکامل انسان را باور کنم چون افرادی را هنوز می بینیم که قیافه انسان را دارند ولی باطنشان تکامل نیافته بعضی از انسانهاست
عموم تصور میکنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند حال آنکه دقیقا جریان برعکس است. مافیا از قانون تغذیه میکند. منتهی یک قانون اضافی
هر جا قانون اضافه باشد مافیا آنجا است.
روایتی آشنا از کتاب:
در یکی از شهرهای ایتالیا جوانی بود به نام آلفردو . آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی میفروخت. او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره میفروخت. هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود. برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود میبرد. او در روز 200 بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی میگذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام میشد. اینگونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد. او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست . در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود ، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت :
هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم. بد جوری تو خماری موندم رفیق. امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم. تو چیزی تو خونه ات داری به من بدی ؟ من حاضرم به جای دو لیره ، بهت 10 لیره پول بدم.
آلفردو در بهت فرو رفت. سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت. تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد . یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت. او در پایان به مشتری گفت :
اگه باز هم خواستی بیا همینجا. به دوستان قابل اعتمادت هم بگو. اسم رمز هم این باشه :
“آقا ببخشید ! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید؟”
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت. هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد. در هفته اول مشتری های او به ده تن رسیده بود. در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند. در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود. او خانه ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند. با ویتوریا ی جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد :
لئوناردو. کارلو . الساندرو
کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی میفروشد. این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان . آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است
مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت . مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست.
آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد . کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد. او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود. آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات می آورد. مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد. در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کار آمد نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند. در واقع همه سیاستمداران فهمیده بودند که ” پدر خوانده ” کیست.
چند بار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.
برگرفته از کتاب آخرین پدر خوانده
ﺁﻳﺎ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺎﺭ ﻛﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ؟
ﺍﺯ ﻣﺎ ﮔﺬﺷﺖ، ﺟﺎﻧﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﺁﻳﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑَﺮْﺵﺯﻥِ ﭘﻴﺮ ﺩﻭﺭﻩﮔﺮﺩ
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺎﺳﻪﻫﺎﻱ ﻛﻬﻦ ﺑﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ؟
ﻣﺎ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎﻱ ﺳﺮﻛﺶ ﺳﻴﺒﻴﻢ، ﻋﻴﻦ ﻫﻢ
ﻳﻚ ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﻣﺸﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺯِ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ
ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻛﻪ ﺗﺮﻓﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﻧﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺒﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﻬﺪ
ﺯﻫﺮﻱ ﻧﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺳﺔ ﮔُﻠﻘﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﻣﺎ ﻧﺸﻜﻨﻴﻢ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﮔﺮﺑﺎﺭﻩ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩ
ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻛﻮﻩ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﺭﻭﻳﻴﻦﺗﻨﻴﻢ، ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺗﻬﻤﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﻜﺮ ﺯﺍﻝ
ﺗﻴﺮ ﺩﻭﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻠﻤﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﺳﺮ ﻣﻲﺩﻫﻴﻢ ﺯﻣﺰﻣﻪﻫﺎﻱ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺭﺍ
ﺣﺘّﻲ ﺍﮔﺮ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﻫﺎﻥﺑﻨﺪﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ
مصاحبه آقای عسکری در مورد عقب افتادن حقوق کارگران
به گزارش خبرنگار بافق خبر،بمناسبت هفته دولت صبح روز شنبه 7 شهریورماه نشست خبری فرماندار بافق و مدیرعامل شرکت سنگ آهن مرکزی با اصحاب رسانه برگزار شد.
قسمت اول خبر
در ادامه عسکری به رسانه ها و انتقادات آنها اشاره کرد و گفت:بعضی سایتها مغرضانه می نویسند و و عده ای هم نمی خواهند بافق پیشرفت کند.
وی افزود:مردم باید در جریان اتفاقاتی که در شهر می افتد باشند و هنر خبرنگار این است که زمینه شایعه پراکنی ودروغ را در شهر ریشه کن کند ،همچنین وقتی خبرنگار اطلاعات شفاف بدهد مسئول هم صداقت بیشتری به خرج می دهد.
مدیرعامل سنگ آهن گقت:خیلی از مشکلات شهر خود به خود حل میشود و ما باید در برابر بعضی چیزها انعطاف داشته باشیم.
وی ادامه داد:ما هنوز طعم بی پولی را نچشیده ایم واگر یک ماه حقوق کارکنان از 10به 20موکول شد حاشیه ساز میشود در صورتی که نوریانی مسئول چادرملوگفته شاید دوماه هم بشود که حقوق کارکنان را نداشته باشیم در صورتی که چادرملو 100میلیارد تومان وام 27درصد گرفته است که حقوق کارکنانش را بدهد و ما خوشبختانه هنوز در این رابطه وام نگرفتیم چون مبنای کار ما اقتصاد مقاومتی است.
عسکری ضمن اشاره به اینکه دغدغه یک مطبوعاتی باید آینده شهر باشد اظهار داشت: عیبی که در بافق دیده می شود حسادت نسبت به یکدیگر است و نمی توانیم پیشرفت یکدیگر را ببینیم و اگر وحدت و یکپارچگی را تحمل کنیم شهر پیشرفت خواهد کرد.
عضو هیئت مدیره شرکت سنگ آهن مرکزی ادامه داد:کارگران بافقی مهدی آباد مهریز می توانند با قبولی در آزمون مهرماه جهت گندله سه چاهون به بافق منتقل شوند.
وی در پایان گفت:مراسم کلنگ زنی فولاد بافق در سفر هیئت دولت به بافق انجام خواهد شد.
1-کسانی که در فکر اختصاصی سازی معدن سنگ آهن بودند و هستند خائن اند . اما باید توجه داشت ، تنها مسئولین دولت فعلی در این زمینه اقدام نکردند ، بلکه این ظلم سالهاست از طرف دولتهای مختلف در حق مردم ایران روا داشته می شود . بنابراین اگر نوک پیکان انتقاد تنها به طرف مسئولین دولت فعلی گرفته شود ، این شائبه تقویت می گردد که نویسنده اهداف حزبی دارد . کسانی که اهداف حزبی و باندی داشته باشند دشمن مردم اند . چه مخالف خصوصی سازی باشند و چه موافق . نقش آقای زارعزاده در اعتراضات سال گذشته در حرفهای شعاری و بهره برداری های حزبی محدود گشت که این موضوع اصلا جالب نبود . من بارها همراهی امام جمعه بافق با مردم را ستوده ام . فارغ از مسئولیتی که ایشان در اختیار دارند – بحث ما اصلا این موضوع نیست – ایشان به صراحت گفتند که جنازه ی من پس از مرگ باید بر دوش همین مردم تشییع شود و من با مردم هستم . این موضوع درس عبرتی است برای مسئولینی در این رده ، زیرا که آنها در نهایت باید در کنار مردم زندگی کنند و همراهی با مردم در لحظات حساس تنها راه باقی مانده برای آن هاست .
2-چندین نفر در مورد سرعت گیر در این سایت نوشتند ، اما حتی یک نفر پیدا نشد که بیاید برای مردم بنویسد ، ای مردم بافق ، در حالی که شما از اعتراض مردم دیگر شهرها غافل هستید و از آنها حمایت نمی کنید ، چطور انظار دارید دیگر شهرها از شما در زمانی که به یاری آنها نیاز دارید حمایت کنند .
سایت بافق فردا ، اگر می خواهد یک کار ریشه ای انجام دهد ، باید یک بخش مجزا در مورد مسائل کارگری باز کند و اخبار کارگران در سایر شهرها را بازتاب دهد . مردم هم از کارگروه مطالبات -هر چند بنده آن را مستقل نمی دانم-بخواهند که در طی بیانیه هایی از اعتراضات کارگران دیگر شهرها حمایت کنند .
مثلا در روزهای اخیر :
ایلنا: در جریان اعتراض اخیر کارگران معدن زغال سنگ «خاورآقدربند» به پرداخت نشدن معوقات مزدی ۴ نفر از کارگران این واحد معدنی اخراج شدند.
(کد خبر: 300880 ۱۳۹۴/۰۶/۰۸ ۰۹:۵۸:۵۰)
ایلنا: نماینده صنفی کارگران کارخانه «قفل کار» قزوین به دلیل پیگیری مطالبات صنفی همکارانش پس از ۱۰ سال فعالیت شورایی اخراج شد
.
(کد خبر: 300902 ۱۳۹۴/۰۶/۰۷ ۱۲:۳۸:۰۰)
ایلنا: ۱۹۰کارگر شاغل درکارخانه «فولاد البرز» در استان قزوین طی ۴ماه گذشته حقوقی دریافت نکردهاند.
(کد خبر: 300307 ۱۳۹۴/۰۶/۰۷ ۰۹:۰۸:۴۴)
200 کارگر کمباین سازی اراک بیکار شدند
(خبر آنلاین)
طی چند روز گذشته 39 نفر از کارگران کارخانه سیمان کارون در شهرستان مسجدسلیمان اخراج شده اند.
(تابناک)
و
.
.
.
3-اگر اعتراضات سال گذشته نبود ، حقوق کارگران سنگ آهن بیش از اینها عقب می افتاد . طبیعی است اگر مردم ساکت باشند ، حقشان را نمی دهند و اگر اعتراض کنند به حقشان می رسند ، مثلا :
ایلنا: برخلاف ماههای گذشته که دستمزد کارگران مجتمع مس سرچشمه دستمزد ماهانه خود را با چند روز تاخیر دریافت میکردند، تمامی این کارگران روز گذشته دستمزد مردادماه خود را دریافت کردند.
فعالان صنفی کارگری استان کرمان می گویند که احتمال دارد به دنبال اعتراضات اخیر کارگران مجتمع مس سرچشمه، دستمزد مرداد ماه این کارگران به نسبت دستمزد ماههای گذشته زودتر پرداخت شده باشد.
(کد خبر: 300385 ۱۳۹۴/۰۶/۰۴ ۱۴:۴۲:۰۳)
درست است که تاراج سرمایه های بافق با شدت و حدت ادامه دارد ، اما عقب افتادن حقوق کارگران به یک موضوع کلی برمی گردد و آن موضوع چیزی نیست جز مشکل ارزی اقتصاد ایران . دولت باید ارز وارد کشور نماید . بخشی از ان را صرف واردات نماید و بخش دیگر را تحویل بانک مرکزی بدهد تا اسکناس چاپ کند و در اختیار مردم قرار دهد . سالهاست که ذخیره ی ارزی ایران ته کشیده است و هر روز کمتر و کمتر می شود . سیاستی که احمدی نژاد با سهمیه بندی سوخت و حذف یارانه ها انجام داد در همین زمینه بود .یعنی با بالا بردن قیمت ها تا حدودی صفر شدن ذخیره های ارزی و سوختی کشور را به تاخیر انداختند ، مخصوصا در ماه های اخیر با پایین آمدن بهای نفت ، آب رفتن ذخیره ها شدت گرفته است . اگر امروز قدرت خرید مردم ایران افزایش یابد ، شک نکنید که با کمبود کالاهای اساسی روبرو می شویم و بدین علت دولت-هر دولتی- چاره ای ندارد با برنامه های خاص از قدرت خرید مردم بکاهد .