چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
آیا تمام مردم دنیا مانند ما چند لایه هستند و چند رو؟ .یا این که خصیصه بادمجانی فقط مختص ماست. ما مثل بادمجان هستیم که پوستش سیاه است ولی درونش سفید . یکی می گفت به حالت دو رویی و تزویر خاصیت بادمجانی می گویند. نمی دانم این اصطلاح را از کجا آورده بود ولی تشبیه جالبی بود .آدم هایی که ظاهر و باطنشان با هم فرق دارد آن هم تا این حدوحشتناک .دوچهره کاملا متضاد دارند یعنی سفید و سیاه!!!
بعضی وقت ها که با دوستان در محافل خصوصی و خانوادگی نشسته ایم یا در دفتر کار و مدرسه ودانشگاه هستیم با صلابت و مثل یک شیر از همه چیز انتقاد می کنیم البته در صورتی که همدیگر را بشناسیم ولی وقتی در یک جلسه رسمی با حضور رییس و مدیر هستیم مثل موش آب کشیده می شویم و دم بر نمی آوریم و حتی یک انتقاد کوچک هم نمی کنیم و در این جاست که با سکوت فضا را برای متملقان باز می گذاریم تا نیاز تملق خود را ارضا کنند و چند کلامی در تمجید و تجلیل آن رییس عظیم الشان سخن برانند و هر سخنی که از دهان سرد آن ها بیرون می آید مارا متهوع می کند و می خواهیم همه نفرتمان را بر تمثال بی وجودش بریزیم اما این کار را نمی کنیم و وقتی جلسه تمام شد شروع می کنیم به فحش وناسزا و بد وبیراه و مسخره کردن. بعضی از این ساکت های حرفه ای این قدر پررو هستند که دائما فریاد می زنندکه من می خواستم این را بهش بگم و یا بزنم تو دهنش چون تماما چرند می گفت و فکر می کرد ما نمی فهمیم!!!
خب مرد حسابی می گفتی کسی که جلویت را نگرفته بود.اگر تو هم مثل همه ما ترسیدی خب بگو ترسیدم دیگه چرا لاف گزافه می زنی؟!
الان هم وقتی تو فضاهای مجازی می روی می بینی همه شیرند و دارند انتقاد می کنند و حرف می زنند ولی در جامعه همه موشند و هیچ کس حرفی نمی زند.همه لبخند می زنند به جز فردی که کارد به استخوانش رسیده است و زده باشد به سیم آخر که حسابش علیحده است و از هفت دولت آزاد است یا این که واقعا فردی آزاد مرد باشد و درد اجتماع دارد اورا می کشد و فقط برای دلسوزی این کار را می کند نه برای نان ونام که این افراد هم بسیار اندکند و از مصادیق فئه قلیله هستند.
تازه وقتی در یک جمعی حرفی می زنی و انتقاد می کنی خیلی ها شما را می ترسانند که این حرف ها را نزن .اصلا به من و توچه؟ تازه با این حرف ها که کاری درست نمیشه؟ فقط خودت را خراب می کنی؟ ولشون کن. برو مثل مردم زندگیت بکن و کلاه خودت را دودستی بچسب که باد نبرد.
بعد تو به مردم نگاه می کنی تا ببینی چگونه زندگی می کنند.می بینی آن دوست خیرخواه خیلی هم بیراه نمی گوید.
واقعا مردم سرشان تو لاک خودشان هست و از صبح تا شب در حال دوندگی هستند تا لقمه نانی به دست بیاورند یا هزار و یک گرفتاری و مشکل و مریضی دارند و دنبال رتق و فتق امور خود هستند. ولی همه مردم دوست دارند یکی پیدا شود که چند تا فحش به این و اون بده یا از صدر تا ذیل مملکت را ببرد زیر سوال و آنها هم کیف کنند و برایش هورا بکشند و تشویقش کنند.و اگر این انتقادهای تند درقاب تصویرباشد برای هم می فرستند و لایک بارونش می کنند و فرد منتقد را شیر زن و شیر مرد خطاب می کنند.این یعنی این که مردم قدر این فرد را می دانندچون حرف آن ها را زده ودردشان را بیان کرده بنابراین آفرین به غیرت و شرفش.
می گویند این سخن دکتر شریعتی است که مصلحان برای مردمی داد می زنند که توسط همان مردم دار زده می شوند.نمی دانم این حرف چقدر درسته .شاید قبلا مصلحان به دست همان مردم دار زده می شدند یعنی مردمی که صبح شعار درود برفلانی رامی دهند, شب شعار مرگ سرمی دهند که نمونه های آن در تاریخ خیلی زیاد است.
البته بپذیریم که هر کس خربزه می خورد پای لرزش هم باید بنشیند چون کسی اسلحه رو شقیقه من و شما نگذاشته که بیاییم ودر جمعی حرف بزنیم یا انتقاد کنیم یا چیزی بنویسیم .خب خودت خواستی انتقاد کنی و خطراتش را هم می دانستی پس دیگر نباید طلبکار مردم باشی.این اندیشه خیلی مترقیه که من برای تسکین وجدان خودم داد زدم و طلبکار کسی هم نیستم و تمام خطراتش را هم می پذیرم دقیقا مثل دانشمند و مخترعی که شبانه روز زحمت کشیده تا چیزی را کشف کند ودردهای مردم را تسکین دهد و توقع هم نداردکه همه مردم دنیا ازش تشکر کنند یا براش پول بفرستند.
فقط یک کاشکی این جا می ماند وآن این است که ای کاش همه ما نسبت به سرنوشت خودمان و جامعه مان حساس باشیم و آگاه .
زود گول نخوریم و احساساتی نشویم . آدم ها و جریان های دورو و چند لایه را بشناسیم تا بتوانیم در یک موقعیت مناسب کشتی جامعه را به ساحل آگاهی و آسایش و امنیت برسانیم و طلبکار این و اون نباشیم و کمی هم به اطراف خود نگاه کنیم.ودر یک کلام همدل و هم زبان باشیم نه این که چون نیک بنگریم ببینیم همه تزویر می کنند.از دوستان, همکاران , مسئولان و این روزها رسانه ملی.
دکتر حسین ارجمند
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
چند سالی است که مافیای روشنفکری سعی در تحقیر مردم ایران دارد و همه ی تلاشش را بر این امر گذاشته است که به مردم ایران بقبولاند که آنچه بر سرتان می آید حقتان است . یعنی شما لیاقت زندگی خوب را ندارید . شما لیاقت رفاه را ندارید . شما همه حقه باز و درو و نیرنگ باز هستید و سرنوشت شما این است که در این منجلاب بمانید . رفاه و اسایش حق نروژی ها و سوئیسیهاست . زیرا که آنها دروغ نمی گویند .
سردسته ی این مافیا محمود سریع القلم است . سری به مقالات او بزنید تا دریابید که سطر سطر مقالاتش تحقیر و توهین به مردم مقدس ایران بزرگ است . بنده به هیچ وجه جسارت نمی کنم که جناب ارجمند را دنباله روی آن مافیای روشنفکر بدانم زیرا که به نیکی ایشان را می شناسم و نوشته ی بالا را از سر دلسوزیشان برای مردم مقدس ایران بزرگ می دانم . اما ایشان از روی بی توجهی و به صورت ناخواسته در دام مافیای روشنفکری افتاده اند و برنامه ی آنها را جلو می برند.
همه ی ما در کتب درسی دبیرستان و دانشگاه داستان کاوه ی آهنگر را خوانده ایم . کاوه آهنگری بود که هفده فرزندش برای التیام درد ضحاک و ادامه ی حکومتش قربانی شده بودند . بی شک در وجود کاوه ی آهنگر یک اعتقاد عمیق قلبی به راه و آیین ضحاک بوده است که هفده فرزندش(هفده نسلش)قربانی می شوند و دم بر نمی آورد . شکر خدا در آن زمان روشنفکری چون سریع القلم نداشتیم تا مقالاتش بر سر مردم بزند و به آنها بگوید که ای مردم احمق حقتان است که در بدختی زندگی کنید زیرا که دروغ می گویید . تزویر می کنید . شاید هم در آن زمان مافیای روشنفکری کاملا فعال بود که توانست مردم را تحقیر کند و پر و بالش را بگیرد و بدختی مردم را برای هفده نسل ادامه دهد .
توصیه ای به نویسندگاه بافق فردا :
دوستان گرامی ، ما قادر نیستیم این مردم را محو کنیم و به جای آنها مردم دیگری بیاوریم . آنچه در مورد دروغ و تزویر می گوید در همه جا وجود دارد . در نروژ و سوئیس هم هست . این را بدانید اگر مردم سوئیس و سوئد هم آماج ویروسهای فکری استعمار شرق و غرب قرار می گرفتند محال بود بتوانند جان سال در برند. .این به یک معجزه می ماند که مردمی پس از این همه توطئه و خیانت هنوز بر روی پای خود ایستاده اند و از روی است که من آنها را مردم مقدس می خوانم و شایسته ی ستایش می دانم (ائیریو خورنو یزمیده-فر ایران را می ستایم ) که اگر مقدس نبودند هزار بار از بین رفته بودند. دلم نیز روشن است زیرا اگر سپیده نزدیک نبود مافیای روشنفکری اینقدر به دست و پا نمی افتاد و شمشیر را برای تحقیر ملت ایران از رو نمی بست .
سخنی با هنرمندان :
من نمی گویم هنرمندان ما ابراهیم حاتمی کیا باشند اما اصغر فرهادی نیز نباشند . یعنی حاتمی کیا و اصغر فرهادی دو لبه ی یک قیچی هستند که هدفشان متوقف کردن مردم ایران است . اصغر فرهادی با سیاه نمایی و دروغگو جلوه دادن مردم ایران و حاتمی کیا با بزک کردن فرهنگ دروغ پرور برای مردم . دوستان به منشاءدروغ و آن آیین دروغگو حمله کنید . همانگونه کاوه ابتدا سر از بند آیین ضحاکی بیرون آورد و آنگاه عزم افریدن نمود . در شاهنامه می آموزیم که آیین ضحاکی منشا دروغ و تزویر بوده است نه مردم مقدس ایران .