مواظب باشیم آب سربالا نرود
اشتباه نکنید اصلا قصدم از نوشتن این مطلب پرداختن به موضوع آبگرفتگی مغازه ها و منازل مردم پس از بارش فقط ۱۶ میلیمتری باران بهاری نیست و اصلا هم قصد ندارم به این بپردازم که چه کسی مقصر هست، شاید مقصر اصلی فرشته ای باشد که در معادلاتش اشتباه کرده و ابرها را متقاعد کرده چند قطره بیشتر از ظرفیت معابر بافق ببارند وگرنه مگر ما در بافق مشکل شیب بندی کوچه خیابان داریم؟!؟
حالا که حواسم بود و سعی کردم اصلا انتقادی در این زمینه نداشته باشم به اصل ماجرای نگرانی از “سربالا رفتن آب ” در آینده ای نزدیک بپردازم.
اگر خبرهای مهم این روزهای بافق را مرور کرده باشید موضوعی به نام واگذاری معدن میشدوان و آنومالی شمالی برایتان جلب توجه خواهد کرد.
موضوعی که تهیه و تولید می گوید معادن خودم هست و دوست دارم بهره برداری اش را از طریق مزایده واگذار کنم و این کار را هم کرده و برنده این مزایده کسی نبوده جز “فولاد غدیر اردکان” ، بله درست شنیدید “اردکان” ، همان شهری که سالهاست سر ماجرای جداسازی چادرملو، d19 و دیگر آنومالی ها با تغییراتی که با رانت قدرت در مرزهای جغرافیایی بین بافق و اردکان ایجاد کرده ،خیلی راحت سر بافق کلاه گذاشته، کلاهی که تا پشت پایمان افتاده و تا کنون با زور شورا و وکیل و وزیر و … برداشته نشده اما به لطف خدا ناامید نیستیم چرا که مطمئنیم اگر موضوع حقی را پیگری کنیم به نتیجه می رسیم و حق گرفتنی است.
البته از این موضوع غافل نشوم که حرفهای مسوولین تهیه و تولید در زمینه واگذاری یک نکته مثبت دارد و آن هم پیش شرط این واگذاری هاست آنجایی که برنده مزایده متعهد می شود سنگ خام را از بافق بیرون نبرد و با ایجاد کارخانه آن را فراوری کند که این نکته مثبت به ظاهر شیرین چند جا کام مردمانی که مار گزیده این وعده ها هستند را تلخ می کند:
اول آنجا که این پیش شرط شبیه مهریه عروس است که در مجلس خواستگاری می گویند :”حالا مهریه را کی داده و کی گرفته ؟” هر کسی هم گرفته بعد از کلی جنگ و مرافه و قهر و زهر و طلاق و طلاق کشی به حقش رسیده.
دوم آنکه گیرم برنده مزایده پیش شرط را بپذیرد و بخواهد کارخانه ای ایجاد کند که آب می خواهد، بله آب، همین مایع حیاتی که امروز بین یزد و اصفهان سرش دعواست، و چه سودی برای برنده از این بهتر که هم سنگ منطقه را ببرد هم آب را و این یعنی یک تیر و دو نشان؛بی خیال همه نیازهایمان به آب در زمینه کشاورزی و … .
سوم آنکه از هزار وعده بهره برداران از معادن بافق چه دولتی چه خصوصی و چه خصولتی تا کنون هیچکدام عملیاتی نشده اگر باور ندارید ماجرای معدن فسفات و شرکت شهداب که قرار بود کارخانه هایی جوار معدنی داشته باشند را یک بررسی کنید و نتیجه باید و شاید را بگیرید.
از شهداب گفتم و به اصل ماجرا رسیدم، بله شرکت سالهای متمادی فعال در استخراج چغارت که قرار بود با همکاری شرکت سنگ آهن مرکزی بافق کارخانه فولاد ایجاد کند و نکرد و امروز کارخانه کنسانتره اش در ساغند در حال احداث است، فقط مانده یک مسیر خوب ارتباطی که راحت سنگ آهن را از بافق با آنجا انتقال دهد و چقدر کار را راحت کرده احداث جاده بافق _ خرانق که ۴۵ کیلومتر از آن با پول شرکت سنگ آهن بافق آسفالت شده و ما فکر می کنیم هدف اصلی دسترسی مردم از مسیری نزدیکتر به جاده چوپانان و طبس است.
راستی حالا که آش نذری جاده را هم پختند حواسمان باشد ،یک وجب روغن روی آن باعث نشود “آب سربالا رود “و جاده آمال و آرزوها تبدیل به جاده تاراج منابع و معادنمان شود.
محمد علی قاسم زاده بافقی
اینقدر این آش شور شده که معلوم نی کی به کیه.