یادداشت های سردستی(۴)

دسته: محمد علی پورفلاح , یادداشتهای سردستی
بدون دیدگاه
جمعه - 22 تیر 1397

معلم های نخبه پرور کجا رفتند؟ چرا در میان راه گم شده اند؟ معلمان و دبیران بزرگ، کی از یادها رفتند؟

ذهنم درگیر بحث نخبگان و بزرگان بود که یادم از معلم ها آمد. چهل سال پیش چقدر حضورشان و تاثیرشان، فراوان بود. در هر کوی و برزنی، معلمی بود، انگار انسانی ماورایی آنجا سکونت داشت. آن هیمنه و شکوه و عظمت معلمی، کی و چرا سرآمد؟ آیا از وقتی حضور معلمان و نقش آفرینی آنان، در هزار توی مشکلات رنگ باخت، نخبگی و تربیت توانمندان نیز کم فروغ شد؟ آیا قشر معلم، روزی و روزگاری جزو بزرگترهای اجتماع نبودند؟

همه این سوال ها را در ذهنم مرور می کنم. موضوع معلمان و مخصوصاً کمبود حقوق آنان، اینقدر دستمالی شده است که دیگر پرداختن به آن از حوصله همه بیرون است. حالا دیگر سایه سخت تامین معاش جای چگونگی نخبه پروری را گرفته است. به آموزش و پرورش نگاه می کنم که چگونه در لابیرنت چند صد لایه ای از مشکلات حل نشدنی به خود پیچیده است. وقتی چنین است، دیگر کو حوصله پرداختن به نخبگان.

چندین سال است خبری از درخشش دانش آموزانمان در کنکور نیست. صنعت پول ساز تست و کلاس آموزشی و کتب کمک آموزشی، بچه های ما را خفه کرده است. اما عجیب آنجاست که با این همه سرمایه گذاری خانواده ها، وقتی نوبت محصول دهی می رسد؛ خبری از میوه های آبدار نیست. همین الان که این سطور را می نویسم یکی از معضلات بافق که همه را کلافه کرده است، نبود متخصصان پزشکی و افراد کاربلد در حوزه بهداشت است. مثلاً صدای بافقیها از نبود متخصص سونوگرافی درآمده است. چرا در بیست سال گذشته، نتوانسته ایم ۲۰ نفر دانش آموز نخبه در این زمینه تربیت کنیم؟ یا اگر تربیت کرده ایم؛ الان کجا هستند؟

وقتی با معلمان هم صحبت می شوی، بشدت خسته و نالان اند. انگار رمقی در بدنه آموزش و پرورش شهر نمانده است. با مدیران این اداره که می نشینی، تازه یادت می آید که آنان جزو فراموش شدگان اجتماع شده اند. با حداقل امکانات، انتظار معجره از آنهاست.

غرضم روضه خوانی و جلب توجه برای معلمان نبود. اگرچه شک ندارم که خود آنان هم در ایجاد چنین وضعیتی برای خودشان؛ تقصیرها داشته اند. که حرمت هر امامزاده ای به متولی آنجاست. روزی در این شهر از هر ده نفر مسئول، چند نفرشان از اداره آموزش و پرورش آمده بودند. دست کم تا جایی که من می دانم، چند فرماندار شهرستان بافق، چندین معاون فرماندار و به همین تعداد بخشدار و دهها رئیس اداره و دانشگاه و حتی مدیرعامل یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی بافق از معلمان این شهر بوده اند.

آیا درست نیست که وقتی صحبت از بزرگتر برای بافق می کنم، فورا توجه شما را به قشر معلم جلب کنم و آیا فکر نمی کنید وقتی می نویسم بافق بزرگتر ندارد؛ به این هم بیندیشم که چون معلمانش در صحنه نیستند. آنها می توانستند بار زیادی از بزرگتری بافق را بدوش داشته باشند. حیف که خودشان، خودشان را گم کرده اند. حالا در غیاب بزرگترها، کوچک ها، ورم کرده و جولان می دهند.

محمدعلی پورفلاح بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۷۱
برچسب ها:

You cannot copy content of this page