به بهانه ی نمایشنامه ی « نگاهم کن»
به بهانه ی نمایشنامه ی ” نگاهم کن”
صحنه تاریک است،
بازیگران نوجوان به صف ایستاده اند. نور صحنه وارد می شود در حالی که تنها صورت بازیگران را روشن
می کند، هربازیگر جسته و گریخته از هنرش می گوید ولی زمان کوتاه است و روایت ها درست شنیده نمی شود
در ادامه،
صحنه برای واگویه های نوجوانانِ هنرمند که هنرشان مورد بی مهری قرار گرفته و آنان را به سوی یاس و
نا امیدی کشانده است روشن می شود
هر نوجوان در لحظاتی که روی صحنه است خودش را بازی می کند، از شکست ها و آرزوهایش می گوید
اگرچه نمایش در قطعات پایانی اجرا، در جایی دچار از هم گسیختگی می شود ولی پایان بندی بسیار زیبای آن
ضعف کار را جبران می کند
صحنه ی آخر
نورِ کامل بر صحنه تابیده می شود،
صدای موسیقی همه ی سالن را پر می کند،
هنرمندان، تک تک بر روی صحنه حاضر می شوند و هر کدام فارغ از قضاوت ها به اجرای هنرشان می پردازند
قصه ی هنر از ” روایت ” می گذرد و به ” اجرا ” می رسد و این ” گذار ” حال همه را خوب می کند
نمایشنامه ی ” نگاهم کن ” به نویسندگی و کارگردانی آقای “حسین عباس زاده ” با بازی خوب هنرمندان نوجوان
دبیرستان شهید اکبریان در روزهای پایانی سال ۱۴۰۲ اتفاق بسیار خوب تئاتر شهرمان بود
اتفاقی که حال همه را خوب کرد
صحنه پیوسته به جاست ، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
نویسنده : اعظم زعیمیان بافقی