اقتصاد مقاومتی ،اقدام ،عمل
بحث اقتصاد مقاومتی که چند سال است توسط رهبر انقلاب مطرح می شود یکی از گلوگاه های اصلی پیشرفت کشور است که بدون طی نمودن گام های جدی در اقتصاد مقاومتی حتما پیشرفت کشور با مشکل مواجه خواهد بود و پیشرفت درون زا به جایی نخواهد رسید.
نامگذاری امسال به سال اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل به نظر بنده بیش از هر چیز جای استغفار برای مسئولین و بعد خواص و نخبگان کشور و به نوعی مردم دارد.
بعد از چند سال بحث، گفتمان سازی، تدوین سیاستهای کلی وقوانین بالادستی پیرامون اقتصاد مقاومتی هنوز اقدامی شایسته و حتی نیمه شایسته انجام نشده است و کشور در زمینه ی پیشرفت و به طور خاص در زمینه اقتصاد درجا می زند.
فکر می کنم بر همه ما لازم است استغفار کرده و بعد از ان درباره ی اقتصاد مقاومتی فکر و عمل نماییم.
در مقام تبیین و گفتگو پیرامون اقتصاد مقاومتی، با این نکته آغاز میکنم که چرا مسئولین کشور در زمینه ی اقتصاد مقاومتی گام جدی برنداشته و بر نمی دارند؟ پاسخ نیازمند یک جریان شناسی از گفتمان حاکم بر کشور است. گفتمانی که الان در کشور حاکم است که به تعبیری گفتمان اعتدال میباشد تجدبد حیاتی از تفکر لبیرالیسم در ایران است.
تفکر لیبرالیسم تفکری است که در مغرب زمین ایجاد شده و بر اساس آن یک فرهنگ پا گرفته و سپس توسط فلاسفه به زبان فلسفی ترجمه شده و به زبان و لباس به اصطلاح علمی درآمده و بعد از آن در سایر کشورهای دنیا ترویج شده است. و یکی از این کشورها ایران است.
در ایران از گذشته تا کنون گاهی در لباس دانشگاهی، گاهی در لباس سیاستمداران و حتی گاهی در لباس روحانیت یک بدنه به اصطلاح روشنفکر و غربزده معتقد است که در همه زمینه ها باید پیرو اندیشه و عمل غرب باشیم.
غربزدگان، برای پیشرفت اقتصاد کشور نسخه لیبرالیسم اقتصادی را در نظر دارند که نتیجه ان طبعا هضم شدن در معده بی رحم جنگل مدرن جهانی و یا به اصطلاح دهکده جهانی است. در راس ان کد خدایی بنام امریکا است و از نظر روشنفکران غربزده ما باید این کدخدایی را بپذیریم تا بتوانیم پیشرفت کنیم.
پذیرش این نظم نوین جهانی بدین معناست که شما برای پیشرفت به هیچ وجه نمی توانید از استقلال دم بزنید و معتقد به استقلال باشید. این نسخه خطرناک اقتصادی همیشه به ابزارهایی تکراری متکی است که مهمترین آنها عبارتند از: سرمایه گذاری خارجی، استقراض خارجی، پذیرفتن قواعد تحمیلی نهادهای اقتصادی صهیونیستی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و نیز کوتاه آمدن و سازش با کدخدا برای به دست آوردن جایی در این نظم ظالمانه.
دلیل اصلی که موجب شده است تا کنون مسئولین، بویژه دولت به سمت اقتصاد مقاومتی پیش نرود و به نظر حقیر از این به بعد هم اقدام جدی از دولت نخواهیم دید؛ بیش از هر چیز نوعی تقابل فکری با اقتصاد مقاومتی ایست.
اساسا لیبرالیسم اقتصادی و اندیشه غربزدگانی که در مسندهای مشورتی مسئولین ما قرار دارند نمی توانند اقتصاد مقاومتی را بپذیرند تا چه رسد که به آن عمل کنند. فلذا این تقابل فکری در بدنه مسئولین و کارشناسان غربزده که در برخی از نهادهای حساس مشغول به کار هستند باعث می شود که اعتقادی به اقتصاد مقاومتی بصورت مبنایی وجود نداشته باشد. هر چند در برخی کنفرانسها و نشست ها از اقتصاد مقاومتی به کرات صحبت می شود و اقدامات بسیار اندکیی هم انجام میپذیرد که در جای خود موجب تقدیر است.
پس به نظر حقیر مسئله اصلی تقابل فکری و اعتقادی میان لیبرالیسم اقتصادی حاکم بر مسئولان و بدنه کارشناسی ایران و اندیشه اقتصاد مقاومتی است.
مسئله بعدی که جا دارد عرض کنم آن است که اقتصاد مقاومتی تنها یک سیاست اقتصادی نیست، تنها یک راهبرد اقتصادی نیست هرچند به هردوی آنه نیز منجر میشود. مسئله فراتر از این است. مسئله ایجاد مکتب نوینی بنام اقتصاد مقاومتی است.
این مکتب در عرض دو مکتب ظالمانه حاکم بر جهان یعنی سرمایه سالاری و سوسیالیزم است و سخن از نوآوری تمدنی در حوزه اقتصاد دارد. اصول و ارکان و چارچوبی دارد، مفاهیم جدید و روش شناسی جدید دارد، ابعاد جدید دارد پیوستگی جدی با سایر ابعاد بشر مثل فرهنگ و اخلاق و تدین دارد. بنابراین یک مکتب اقتصادی است نه صرفا ایده یا سیاست اقتصادی.
اگر بخواهیم در اقدام وعمل به اقتصاد مقاومتی بپردازیم مسلم است که دولت بیشترین سهم را در این اقدام و عمل دارد. چون دولت بیشترین اختیار را در این زمینه دارد. البته مردم هم به سهم خود وظیفه و نقش دارند. فکر می کنم لازم نیست دولت کار جدیدی انجام دهد بلکه باید قرارگاه اقتصاد مقاومتی که از جانب رهبری به آن فرمان داده شده است را به صورت مقتدرانه راه اندازی کند و مسئولیت آن را برعهده بگیرد و از حرف و شعار فراتر برود .
در این میان مهمترین ضرورت بحث تحول تولید ملی به عنوان ستون فقرات اقتتصاد مقاومتی است. و حمایت از تولید، اشتغال و خلاقیت هایی که منجر به تولید کار و ثروت می شود.
اگر بخواهیم اشاره ای نیز به وظایف و مسئولیتهای ما مردم بکنیم، مردم سهم جدی در این زمینه دارند. سهم مردم در چهار زمینه قابل بیان است. یک، مبارزه با اسراف:. ما ایرانیان از پرمصرف ترین کشورهای دنیا هستیم. مصرف نان ما یک مصرف مسرفانه است یعنی حدود یک سوم نان تولید کشور دور ریخته می شود. مصرف گاز ما مسرفانه است. ایران به اندازه کل اتحادیه اروپا گاز مصرف می کند. طبق برخی امارها .به اندازه کل چین گاز مصرف می کنیم. در مصرف اب و برق و دیگر مصارف نیز به همین گونه. ما واقعا در زمینه ی مصرف از الگوی اسلامی مصرف بسیار بسیار فاصله داریم. از خود و خانه های خود شروع کنیم. باید از سفره های رنگارنگ اغاز کرد. در بخشی از کشور مردم محتاج نان خالی هستند و ما غذاهای رنگین را اسراف کرده و به دور می ریزیم.
محور دوم محور مبارزه با تجمل گرایی، اشرافی گری و چشم و هم چشمی است. متاسفانه الگوی مصرف از اسراف هم فراتر رفته و مصرف تجمل گرایانه در کشور قابل مشاهده است. نوعی رقابت وجود دارد.در تهیه جهاز تازه عروس های جامعه، در لوازم و و سایل داخل منزل مثل مبلمان، دکور، نوع ظروف، برند لوازم خانگی که در خانه های ما وجود دارد و … . همین حاکی از یک بیماری به نام مصرف تجمل گرایانه است. باید از خود آغاز کنیم. باید مبارزه کرد و فرهنگ نابود کننده ی تجمل گرایی را از بین برد.
محور سوم تعصب داشتن بر خرید کالای ایرانی است. در مواردی که کالای داخلی وجود دارد بر خود فرض بدانیم کالای ایرانی مصرف کنیم. اگر متدین هستیم به خاطر آموزه های دینی این کار را بکنیم و اگر حتی تدین جدی نداریم به خاطر منافع ملی و اقتصاد کشور و به خاطر بیکار نشدن کارگران ایرانی کالای داخلی استفاده کنیم. البته کیفیت هم مهم است اما نباید تبدیل به یک بهانه شود. برخی مردم از کالای ایرانی روی گردان هستند و این بیشتر ناشی ازبیماری فرهنگی ترجیح فرهنگ و اقتصاد خارجی بر فرهنگ و اقتصاد ایرانی است تا بهانه کیفیت. این امر نیاز به یک جهاد دارد برخی می گویند هر گاه قیمت کالای ایرانی کمتر از کالای خارجی شد و کیفیت بالاتر رفت کالای ایرانی می خریم. هنر به این است که آنقدر فهیم باشیم که از کالای خارجی متنفر باشیم. در برخی کشورها اگر فردی از افراد جامعه کالای خارجی مصرف کند به او به عنوان یک خیانتکار نگاه می کنند. ای کاش فرهنگ ما در زمینه مصرف کالای داخلی به جایی برسد که کالای داخلی را ناموس کشور بدانیم و از آن حمایت کنیم. وای کاش که با بی رحمی تمام توقع نداشته باشیم صنعت نوپای ما با صنعت دهها ساله غرب و شرق رقابت کند.
محور چهارم هم محور جدی تر شدن در کار و تلاش است. کشاورز، کارگر، کارمند وهر صنفی که هستیم باید در این سال بیشتر و جدی تر از سالهای قبل تلاش کنیم.
سخن در باب اقتصاد مقاومتی بسیار است و بقیه را به فرصتهای دیگر موکول میکنیم. از شما و همه خوانندگان محترم تشکر می کنم. التماس دعا
سید محمد رضا رضی
مکتب سرمایه داری ریشه در آن تفکری دارد که می گوید انسان اشرف مخلوقات است . می دانیم که این دیدگاه خاص ادیان ابراهیمی است . زمانی که ایمان آوردی که انسان اشرف مخلوقات است و برتر از دیگر مخلوقات می باشد ، لاجرما باید سلطه ی این ابرمخلوق را بر سایر مخلوقات بپذیری . سرمایه دار ی نیز چیزی جز سلطه یک انسان برتر بر دیگر موجودات نیست .
انسانی که به خود اجازه می دهد در یک روز هزاران گوسفند را در مکه قربانی کند ، از اشرف مخلوقات بودن خود بهره جسته است .
همین تفکر به شکل جهودیت و در قابل نظام سرمایه داری به خود اجازه می دهد که خون مردم را در کشورهای غربی بمکد . زیرا که اعتقاد دارد انسان اشرف مخلوقات است و او از این توانایی خدادادی خود بهره جسته است و بر دیگر مخلوقات از جمله سایر انسانها سلطه یافته است .
از دید فلسفی هر آنچه بیرون از محدوده ی جغرافیایی ایران زمین چه در بعد معنویت و چه در بعد سیاست باشد غربی است . یعنی از این دید یک فرد باور مند به ادیان ابراهیمی ، غربی است . یا اینکه یک انسان جمهوری خواه غربی است . یا اینکه یک دموکران نیز غربی است .
پس از این نظر شما-آقای رضی- غربزده هستید زیرا که در بیرون از جغرافیای معنوی یا سیاسی ایرانشهر قرار دارید . به عبارت دیگر شما و هم سیمایانتان وارثان فاتحان ایرانشهر در نبرد قادسیه هستید . امروز نیز 75 درصد اقتصاد ایران با واسطه یا بی واسطه در اختیار هم سیمایان شماست . 25 درصدش را به زور از جنگ هم سیمایان شما بیرون آوردند که من سپاس گذار آنها هستم .
اگر کسانی که دم از اقتصاد مقاومتی می زنند اندکی به آن باور داشتند روحانی و ظریف را نمی آوردند تا برای آمریکایی ها لبخند بزنند .
اقای رضی این حرفها را نزن ، برای تک تک جملاتی که نوشتی جواب دارم ، اما حوصله نوشتن ندارم .