یادداشت های سردستی (۱۲)
بافق تنبل شده است؟
مرکز آمار ایران در گزارشی درباره میزان کار و استراحت ایرانیها (طرح پژوهشی آمارگیری گذران وقت نقاط شهری؛ پاییز ۹۳) الگوی گذران وقت افراد ۱۵ سال به بالا را در ۲۴ ساعت شبانهروز ارائه کرده بود. ایرانیان بالای ۱۵ سال در یک شبانهروز به طور متوسط بیشترین زمان خود را به فعالیتهای نگهداری و مراقبت شخصی با ۱۳ ساعت و ۱۲ دقیقه، فعالیت خانهداری با سه ساعت و ۱۸ دقیقه، کار و فعالیتهای شغلی با دو ساعت و ۵۵ دقیقه، استفاده از رسانههای جمعی با دو ساعت و سه دقیقه، انجام فعالیتهای ورزشی با ۱۶ دقیقه، فعالیتهای تفریحی و فرهنگی ۹ دقیقه و فعالیتهای داوطلبانه و خیریه برابر دو دقیقه، سپری میکنند.
پرسش این است آیا ما بافقی ها هم تنبل شده ایم؟ چقدر علاقه به کار نشان می دهیم؟ الان بازار کار بافق در دست کیست؟ چه شواهدی دال بر این مسئله هست؟ آیا رفاه زده شده ایم؟
آنطور که مرکز آمار می گوید ما بافقی ها هم به عنوان شهرنشینان ایرانی در روز کمی کمتر از ۳ ساعت از وقت خود را صرف فعالیت شغلی خود می کنیم. شاید این مسئله نشانه ای از بهبود وضع معاش ما باشد. یعنی ما می توانیم با کار کمتر، زندگی مرفه تری داشته باشیم. اما با توجه به جمیع جهات و در نظر گرفتن شرایط جامعه و شنیدن درددلهای مردم، متوجه می شویم که چنین برداشتی درست نیست.
قاطبه مردم از وضع نامناسب اقتصادی گلایه دارند اما این بدان معنا نیست که حاضر باشیم کار بیشتری بکنیم. برای اثبات این ادعا کافی است سری به بازار کار کارگران ساختمانی بزنید یا نگاهی به پیمانکاران حاضر در پروژه های گندله و فولاد یا گاز و فاضلاب شهری بیندازید، متوجه می شوید بافقی در میان آنها یا کم است یا اصلاً نیست. الان وضع بگونه ای است که اگر دنبال بنا یا کارگرساختمانی بافقی باشید بندرت می یابید. شاهد بوده ام که برای انجام سفیدکاری و سفال چینی ساختمان _که یک زمانی جزء کارهای نسبتاً راحت ساختمانی هم بود_ کارگر از استانهای دیگر وارد بافق می شود. بماند که دیگر هیچ کس حاضر نیست مثلاً مقنی و چاه کن بشود یا سراغ صنایع دستی برود. و همینهاست که هر روز قناتی می خشکد و صنایع دستی رو به نابودی می رود. و چه می گویم. حتی حاضر نیستیم معلم بشویم. البته آقایان. و نانوا و مکانیک درجه یک، که از اول هم در بافق کم داشته و داریم.
آیا اینها نشانه هایی از تنبلی ما بافقی هاست؟ برایم جالب بود که خیلی ها وقت می گویند بیکاریم به هیچ وجه منظورشان این نیست که آماده انجام کاری مثلاً در حوزه کشاورزی یا ساختمانی هستند. ما بیکاریم چون کارمند و کارگر شرکت … نیستیم. اگر دقت کرده باشید کارهای خدماتی بشدت رشد کرده است. تا دلتان بخواهد مغازه و بانک و خرید و فروش رواج یافته است. در حال حاضر فقط چند شرکت و مکان باقی مانده که کار تولیدی می کند. وگرنه بقیه خدمات کاریم. از جمله خود من، که کارمندم.
حالا پرسش اساسی تر مطرح می شود آیا با این وضعیت کار کردنمان می توانیم امیدی به پیشرفت شهر و کشورمان داشته باشیم؟ یقیناً خیر. جوهر همه ملتها و جوامع توسعهیافته «کار» است و اساس تمدن صنعتی جدید را کار و تلاش، مستحکم و مستمر ساخته است. واقعیت تلخ این است که با بهرهوری دو ساعت و ۵۵ دقیقه کار روزانه، ایرانی امروز، نمیتواند از پس مسائل و مشکلات خود برآید.
محمد علی پورفلاح بافقی