شهری که فرزندان خود را می بلعد

دسته: مقالات
بدون دیدگاه
یکشنبه - 8 اسفند 1400

بزرگترین سرمایه یک جامعه نیروی انسانی است و هر چقدر جامعه از افراد فرهیخته و متخصص برخوردار باشد دوام و بقای آن پاینده تر خواهد بود.
فارغ از حرف های شعاری و تکراری باید اذعان داشت تعلق خاطر به سرزمین اگر در افراد بارور شود جوانه های امید در آن سرزمین بالنده تر خواهد گردید
افراد بومی با توجه به احساس تعلق و شناخت بیشتر از حوزه خود , کارآیی بیشتری خواهند داشت نسبت به افرادی که از خاک و خون دیگری هستند و عرق ملی و تعصب خونی آن ها را به سرزمینی وصل نمی کند .
ازدیگر مزایای نیروهای بومی این است که به محیط کارشان آشنایی کامل دارند، دلسوز مردم هستند و از توانایی‌ هایشان، نفوذ کلام و نفوذ قدرتشان در جهت منافع عموم استفاده می‌کنندویک نوع غرور ملی و منطقه‌ای نیز باعث می‌شود زمان بیشتری کار کنند و در نهایت کارآیی و اثربخشی بالاتری داشته باشند.
این منفعت استفاده از نیروهای بومی است که بسیار بالاست، استفاده از نیروهای بومی اگر ده درصد مشکل داشته باشد ولی ۹۰% سود دارد، وقتی که شخصی کاری که انجام می‌دهد برای خودش است، وقتی که می‌بیند نقش و تأثیر اعمالش نه تنها در بحث اداری بلکه در بحث اجتماعی به خانواده، گذشته و آینده‌اش برمی‌گردد و حتی پس از مرگش نیز باقی می‌ماند بی‌شک بیشتر کار می‌کند.
افراد بومی به دلیل آگاهی و دلسوزی که به منطقه خود دارند باعث پیشرفت آن منطقه شده و همچنین با توجه به دو شاخصه تخصص و تعهد برای یک پست مدیریتی و جمع شدن هر دو در یک فرد بومی، این شخص برتمامی افراد ارجحیت خواهد داشت.
انتخاب مدیران غیر بومی همیشه این سوال را در اذهان مردم می پروراند که شهر مبتلا به بیماری قحط الرجال یا قطع الرجال گردیده است و نوعی سرخوردگی در افراد ایجاد می کند که چرا از توانمندی های آن ها استفاده نمی شود و یا چرا افراد توانمند و کاربلد در شهر وجود ندارد تانیازمند دیگران نباشیم.
محیط های کوچک و بسته نه از حیث مکانی و جغرافیایی بلکه از جهت وسعت اندیشه و نظر همواره در حال قلع و قمع فرزندان خود هستند و سعی در کوچک جلوه دادن کارهای آن ها دارند در حالی که نسبت به غیربومی هاحساسیت کمتری دارند یا این گونه نشان می دهند که عملکرد آن ها از اهمیت کمتری برایشان برخوردار است.
مهم ترین دلیل تخریب نیروهای بومی نسبت به غیر بومی هادر محیط های این چنینی تنگ نظری ,کوته فکری و حسادت است که متاسفانه شهر بافق هم از این قاعده مستثنی نیست وهمواره شاهد نامردی ها و نامرادی ها نسبت به فرزندان خود بوده است که در حد توان برای سربلندی آن کوشیده اند و خود را وقف آبادانی آن کردند که مصادیق آن در حافظه تاریخی مردم ثبت و ضبط شده است و بارجوع مختصر به سال های نه چندان دور می توان نمونه های زیادی را یافت که در هاضمه بی معرفتی شهر از بین رفتند .
البته باید پذیرفت که کمبود نیروی متخصص و کارآمد در تصدی و تقبل مسئولیت های شهر باعث گرایش به نیروی غیر بومی می گردد اما در بسیاری از موارد شاهدیم که فرد غیر بومی ارجحیت و افضلیتی ندارد و تنها برگ برنده اش ناشناخته بودن و گمنامی اوست که گذشته اش پنهان و پوشیده است و زمان حال فقط برایش سکوی پرتابی به سوی آینده است و مانند مسافری است که چندصباحی در این سرزمین رحل اقامت افکنده است و دیر یا زود بدون هیچ گونه احساس تعلق خاطر خواهد رفت.
متاسفانه شهر بافق امروزه از فقر شدید نیروی متخصص در بیشتر حوزه ها رنج می برد که نه تنها قادر به زایش و پرورش نخبگان نیست که دچار نازایی عجیبی شده است واین نازایی در بلند مدت ضربات جبران ناپذیری بر پیکره نحیف شهر وارد خواهد ساخت که تبعات آن قابل ترمیم نخواهد بود.
سوال اصلی این است که کاسه چه کنم چه کنم را تا چه زمان باید در دست گرفت بی آن که پاسخی برایش یافت؟

✍حسین ارجمند


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۰۱
برچسب ها:

You cannot copy content of this page