بافق را دو شقه نکنید
چند روز پس از برگزاری جلسه گزارش کارگروه مطالبات در مسجد جامع در مورد میزان تحقق وعده های مسئولان برای توسعه بافق، حضور کم رمق و کم تعداد مدیران در آن نشست، موجب بروز حواشی و گفتگوها و گمانه زنی های فراوانی شد و این مسئله مطرح شد که چرا آنها که باید پاسخی می گفتند خود را به کوچه ی علی چپ رسانده یا شولای بیخیالی بر سر کشیده و عذر و بهانه ای تراشیده و دررفتند.
این درحالی است که نوآموزان شش ساله در پیش دبستانی ها، با حضور در برنامه های زنده فضای مجازی، بصورت تصویری با هم سخن می گویند و مسئولان محترم نیز می توانستند از این امکان فنآورانه استفاده کنند و از مریضخانه یا مناطق جنگی راهیان نور یا از جاده یا از اتاق وزیر یا از محراب عبادت هم که شده، با مردم سخن بگویند تا امثال من فکر نکند آنان از چشم در چشم مردم شدن، ابا کرده و یا از بی عملی خود خجالت برده یا شرم کرده اند که با دستان خالی و بی تحفه در محضر مردم، بر خاک بنشینند.
حالا که گرد و غبار صحنه فرو نشسته است و ابرهای تیره ابهام تا حدی کنار رفته اند، می توان دید که چه اتفاقی افتاده است و چه کسان، راحت دستان خود را شسته و اکنون نعل ها را وارونه می زنند تا سوال اصلی، گم و خلقی در اعوجاج بیفتد.
عجیب ترین برداشت در طی چند روز گذشته این بود که عده ای سعی کردند، کار آنها که رفته بودند را تخطئه و زشت جلوه داده و برای آنان که نرفته بودند، کف بزنند. اینچنین نوبرانه ای تاکنون به عمرم ندیده بودم.
این پندار در من قوت گرفت که ملاک حق و باطل نه راه و گفتار، که شخص و آدمها شده اند. یعنی به این نگاه نکردند که چه می گویند، به این نظر کردند که گوینده کیست. و همین نگاه به حلق ها، حلقه هایی است که در طول تاریخ، با آن، مصلحان را به چوبه دار برده اند.
دوست ندارم برای شهرم این عبارات را بکار ببرم و بر آتشی بدمم که دودش به چشم خودم و خودمان می رود. ولی ناچارم عرض کنم چند سالی است، بافق، دو شقه شده است یا بهتر است بگویم دو شقه کرده اند و نیروهای برآمدند که عملا جامعه را دوگونه می بینند و حتی، گاهی در برابر هم قرار می دهند و از هیچ کوششی برای به زیر کشیدن رقیب ابا نمی کنند.
رسانه های بی پروایی درست کرده اند که ماشه های خود را بی محابا می چکانند و بی توجه به حریم ها و حرمت ها، مسلسل وار، صدها کلمه در مدح یا مذمت کاری؛ سخن می گویند. درحالیکه اگر عقل سلیمی باشد یک اصل و یک حرف بس بود و آن چیزی نیست جز؛ منافع بافق.
سوال من این است که بازخواست و مواخذه کردن مردم بعنوان ولی نعمتان و موکلان، از مسولانشان چه عیبی داشت یا دارد؟ که عده ای تلاش کرده اند در چند روز گذشته اینگونه القاء کنند که عدم حضور و پاسخگویی مسئول و مدیر، کار شایسته ای بوده است؟
و آنچه در هیاهوی برپا شده، کسی به آن نپرداخت «ما مردمی » هستیم که همه بخاطرمان دعوا می کنند و هر کجا قدمی نهاده می شود، اول نام «ما مردم » پیش کشیده می شود. همه برای «ما مردم» به سر و سینه می زنند و از وجود ما مایه می گذارند. «ما مردمی» که اکنون نامحرم شده ایم که چند کلمه از دهان مسئولانمان بشنویم که برای بافق و رفاه « ما مردم» چه کرده اند؟
همیشه تاریخ اینگونه بوده است که اکثریت مردم دنبال زندگی هستند. وقتی می گویم زندگی یعنی شغلی برای درآمد و درآمدی برای رفاه و رفاهی برای راحتی. خانه ای و کاشانه ای و خودرویی و باغچه ای و فرزندانی و چند صباحی خوشی و خوشحالی.
آنان برای رسیدن به این هدف، حاضرند از آزادی های خود بگذرند و به قانون گردن بنهند و کسانی را از بین خود و با رای مستقیم یا غیر مستقیم برگزینند که بر آنان حکم برانند و دستور دهند، اما در عوض آن فرمانروایی، رفاه را به مردم بچشانند.
همیشه مردم دعاگوی پادشاهانی شده اند که برای آنان رفاهی هر چند نسبی فراهم کرده اند. داستانهای افسانه مانندی که برای شاه عباس کبیر ساخته اند از همین جنس است.
جناب سعدی هم به فرمانروایان سفارش می کند که هوای رعایا را داشته باشند و پاس درماندگان و درویشان بدارند. که در وقت نیاز، همین مردمند که حافظ کیان ملک می شوند.
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیت بود، تاجدار
یا
پادشه؛ پاسبان درویش است
گرچه رامش به فر دولت اوست
گوسپند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست
یا
نمرد آنکه ماند پس از وی به جای
پل و آبی و خوان و مهمان سرای
مردم بافق هم دقیقا همین را می خواهند. آنان به فراست دریافته اند که روزی که چغارت پیرشان سر به زمین بگذارد و غزل خداحافظی را بخواند؛ باید از بیکاری و نداری؛ سر به دیار دیگر بنهند و غریب وار درپی لقمه ای نان بدوند.
آنها یک چیز می خواهند و آن این است که اکنون که پنجاه سال است از بافق، برای ایران برده اند؛ ذره ای هم از ایران، برای بافق بیاورند. آنهمه تلاش برای گرفتن تعهد از صاحب منصبان برای همین بوده است که بافق و مردمش می خواهند زندگی کنند.
نکته دیگری که دیدم در حاشیه نشست گزارش دهی بیان شده است اینکه مردم بافق پایبند قانون نیستند و مطالباتشان را به کف خیابان می کشند و بحران می سازند و از این دست حرفهای نپخته.
اتفاقا مردم بافق جزء قانون پذیرترین افراد ایرانی هستند. برای اطلاع مسئولان غیربومی که تازگی ها به بافق آمدند و به ستون نویسان رسانه های تازه متولد شده عرض کنم در سه نوبت اعتراض و اعتصاب کارکنان شرکت سنگ آهن در سالهای ۷۹ و ۹۰ و ۹۳ فقط در سال ۹۰ و آنهم با بی تدبیری مسئولان وقت استانداری یزد در اعزام گارد ویژه به بافق، کار به خشونت گرائید درحالیکه دردو نوبت دیگر، مخصوصا در اعتصاب طولانی مدت سال ۹۳، با درایت و مدارای مسئولان شهر و استان بصورت مسالمت آمیز خواسته کارگران و مردم بافق مطرح و نوشته و به تایید و تصویب بزرگان آن زمان شهر و استان و کشور رسید که پایه و مبنای درخواست های امروز مردم برای توسعه شهرشان است و سنگ بنای جلسات گزارش دهی هم از همان زمان گذارده شد.
مشکل آنجاست که آنها که باید رفاه و توسعه بافق را تامین می کردند؛ به وظایف خود عمل نکرده و اکنون پاسخگو نیز نیستند.
نکته آخری هم خدمت پنج تن شورائیان شهر بافق عرض کنم و دامن سخن از پریشان گویی بشویم.
روز بعد از انتخابات شورای شهر نوشتیم که شورائیان روزهای سختی در پیش دارند. حالا آن روزهای سخت از راه رسیده است. فصل تصمیم گیریهای درست و پاسخگویی به موکلان خویش.
پرسش خیلی کوتاه و ساده است. مسئولان شهر و استان و کشور برای توسعه بافق؛ چه کرده اند؟ همین.
همه بزرگواران مسئول می توانند برای آنکه خطایی هم در انتشار یا برداشت های مختلف از ذهنیاتشان پیش نیاید، در یک صفحه بنویسند و منتشر کنند. و برای آنکه امکان قضاوت و سنجش هم باشد از مطالب کیفی بپرهیزند و بصورت کمی و عددی بیان بکنند که چه کرده اند و در چشم اندازهای کوتاه و میان و بلند مدت قرار است بافق را در چه جایگاهی بنشانند و با چه تدابیری؟
امیدوارم آنان که با ندانم کاری، زخم بر تن بافق نهاده و بذر انشقاق افکنده اند بدانند که روزی این شهر پیر از آنان خواهد پرسید، فرزندان من!!! در هنگامه مستی قدرت، برای من چه کردید؟
محمد علی پورفلاح
سلام علیکم ، دست مریزاد جناب پورفلاح.. نکات قابل توجه ای فرمودید که لازم و ضروری بود. امید آنکه گوش شنوایی باشد.. بافق نیاز به همدلی مسئولین دارد و این روزها این همدلی ها بسیار کم رنگ شده..
ان شاءلله به برکت این ایام و اعیاد شعبانیه وفاق و همدلی ها رونق و مسئولین دست در دست هم برای آبادانی شهر و رضایت مردم تلاش کنند.