نقاب
نقاب
حتما تا به حال کلمه ی ” نقاب “ به گوش تان خورده است ؟
من که هر وقت کلمه نقاب را می شنوم نا خودآگاه به دوران بچگی ام پرتاب می شوم آن روزها که تازه نقاب به
بازار آمده بود و هر یک از بچه ها به فراخور احوالات روحی اش، شکل وشمایلی از آن را انتخاب می کرد .
اکثر نقاب ها شخصیت های کارتونی بودند، همان ها که همه ی بچه ها دوستشان داشتند و حتی بدجنس هایشان هم خواستنی بودند .
بعضی خنده رو که بادیدن شان اندکی خنده بر لب می نشست و بعضی مثلا ترسناک که می بایست از دیدن
آن ها قالب تهی می کردیم .
بعدها شخصیتی در برنامه های تلویزیون آن روزها پدیدار شد که همه را به نقاب علاقه مند کرد .
” زورو“ همان که برای دیدن سریالش در روزهای جمعه لحظه شماری می کردیم و وقتی سریال شروع می شد
پلک نمی زدیم مبادا صحنه ای از آن را از دست بدهیم .
همان قهرمان دوست داشتنی که نقابی سیاه برصورتش می گذاشت تا شناخته نشود وبه داد مظلومان برسد .
سال ها گذشت و نقاب تقریبا منسوخ شد .
کم کم بزرگ وبزرگ تر شدیم ، روابطمان گسترش یافت و ارتباطاتمان با گروه های مختلف زیاد شد .
همه می کوشیدیم تا با حفظ محبوبیت در گروه باقی بمانیم و در این میان رتبه ی خویش را از دست ندهیم
این ارتباطات، پای منافع شخصی را هم به ماجرا باز کرد .
این بود که خوره ای به جان همه افتاد ، خوره ی حفظ محبوبیت و مقام ومنصب و منافع شخصی .
و از آن جا که ما همه بشریم با صدها عیب و ایراد ، تلاش همه این شد تا این عیب ها کمتر به چشم بیاید و
مانعی برای آن منافعی که نام بردم نشوند ، این بود که همه نقاب زدیم نقابی که همه ی منویات درونی امان را
پوشاند .
دیگر همه در قالب یک نقش فرو رفتیم وهمه با زدن نقابی، بازیگر شدیم.
کم کم آن خود حقیقی آدم ها از بین رفت وجایش را به صورتک هایی خشک و بی روح داد .
بازیگرانی که پشت نقاب های نامرئی تمام سعی خود را می کنیم تا آن محبوبیت وبه تبع آن منفعت شخصی مان
را از دست ندهیم .
دیگر زن وشوهر، استاد ودانشجو ، رئیس ومرئوس وحتی مادر و فرزند در حال نقش بازی کردنند، چرا که
می ترسند از آن جماعتی که به آن وابسته اند به راحتی کنار گذاشته شوند . و این طرد شدن چون زهری به
کامشان ریخته شود .
در میانِ این جماعت نقاب دار، هنوز هم هستندآدم هایی که با همان خودِ حقیقی شان زندگی می کنند
کار به بد و خوب آدم ها ندارند ، منافع شخصی برایشان معنا ومفهومی ندارد و اگر چیزی را طلب می کنند
هزار دوز و کلک را دستاویز قرار نمی دهند وچون بارانی در بهار، پاک و زلالند
این جماعت پاک، کودکانند، حتی اگر ” نقاب ” بر صورت داشته باشند
نویسنده : اعظم زعیمیان