باخت تعلیم و تربیت در بافق

دسته: مقالات
بدون دیدگاه
پنج‌شنبه - 9 آذر 1402

باور کنیم خیلی زود دیر می شود اگر سیر ماجراهایی که در عرصه تعلیم و تربیت بر شهرمان می گذرد بدین سان و با شتاب روز افزون در سراشیبی دره سهل انگاری قرار گرفته باشد و تلاشهای کم و بیشی که می خواهد از سقوطی سهمگین جلوگیری کند حمایت نشود.

باور کنیم تا چشم بر هم بزنیم دهه و دهه هایی بر نظام تربیتی شهرمان خواهد گذشت که نه تنها نشانی از پویایی و جویایی دانش در بافق نخواهد ماند بلکه مراکز علمی آموزشی مان با تغییر کاربری در ورطه بنگاه داری و کسب درآمدهایی خواهد افتاد که انگار نه انگار هدف از ایجادشان افزایش دانایی بوده و آگاهی.

اگر برای بی انگیزگی هایی که امروز در مدارس شاهدیم، مدرک گرایی هایی که بر دانشگاه ها حاکم است و بی رونقی ای که دارد چراغ حوزه های علمیه شهرمان را کم فروغ و بی فروغ می کند چاره ای اندیشیده نشود خیلی زود با بافقی مواجه خواهیم بود که فرهیختگی در آن آرزو و اندیشه های بلند متاعی نایاب خواهد بود.

وقتی از یک سو، مدارس از کلاسهای ۴۰ نفره دانش آموزان بی رغبت به درس انباشته، زیرساخت های حداقلی کارگاهی و آزمایشگاهی آن تعطیل و هزینه های روزمره و تعمیر و بروزرسانی در و پیکر فرسوده کلاسها، هم و غم مدیران و معاونان مدارس و از سویی تامین معلم، بزرگترین دغدغه فکری مدیران ارشد آموزش و پرورش باشد و هر چه بیشتر می جنگند کمتر بیابند تا جایی که دست به دامان فرهنگیان بازنشسته و سربازمعلمان دوره ندیده شوند!!! آینده روشنی برای شهر و دیارمان متصور نبوده و نخواهد بود بخواهیم یا نخواهیم.

از اینها بگذریم کجای دنیا سراغ دارید نظام تعلیم تربیت، در پرورش کسانی موفق شود که خود نمی خواهند بیاموزند، از کتاب و درس و مشق فراری هستند و از بین مشاغل ارزشمند به حداقل ها یعنی شغل شریف کارگری در صنعت و معدن دلخوش.

در شهری که معلم مدرسه و استاد دانشگاه دریافتی اش را به خاطر نظام ناعادلانه پرداخت با کارگر صفر مقایسه می کند و در سرعت سرسام آور گرانی و هزینه های معمولی زندگی مقهور تورمی فلج کننده است و برای جبران مافات، مجبور به انجام یک یا دو نوبت کاری غیر مرتبط، چه انتظاری برای تحقیق و تالیف و پژوهش؟

وقتی مسابقه جمع آوری ثروت و پزهای رنگارنگ نوکیسه های تازه به دوران رسیده با خانه و خودرو و ویلا، نقل مجالس و صاحب ارزش در افکار عامه مردم شد، بدانیم و آگاه باشیم که تعلیم و تربیت قافیه را به پول سیاه باخته.

هدفم از نوشتن این مسائل مقصر جلوه دادن نهاد یا دیگر افراد نیست چرا که همه در این اتفاقات رخ داده سهیم هستیم و معتقدم با همه این تفاسیر اگر از دستی که روی دست گذاشته ایم برداریم، آستین همت بالا زده و با خود عهد کنیم در مسیر تعلیم و تربیت خود و فرزندانمان نقش آفرینی کنیم، برای اصلاح وضع موجود راهکار علمی بیابیم و از الگوهای موفق در این زمینه بهره ببریم، میوه ایمان و امید حتی در این خشکسالی رغبت و انگیزه دست یافتنی و چیدنی خواهد بود.

محمد علی قاسم زاده بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۰۰
برچسب ها:

You cannot copy content of this page