فرهنگ کنشی بانوان بافق(2) رفتار زنان و دختران در گذشته

دسته: مقالات
یک دیدگاه
پنج‌شنبه - 3 مهر 1393

Untitled-3145

    همانگونه که پیشتر بیان گردید ، در بیشتر خانواده ها عروس با خانوادۀ همسر خود زندگی می کرد . پدرشوهر و مادر شوهر رفتاری با عروسشان داشتند مثل دخترشان ، با او راحت بودند و کارهای خانه را بین یکدیگر تقسیم می کردند عروس از این رفتار دلخور نمی شد و انتظار دیگری هم نداشت . خیلی کم اتفاق می افتاد زنان زندگی همسایه یا فامیل را الگو قرار دهند و به خاطر آنکه مثلاً عروسی در همسایگی آنها خانۀ جدا از خانواده شوهر دارد اعتراض کنند و موجب تلخی اوقات خود واطرافیان گردند . زنان آن روزگار بیشتر ساده بودند و بی غل و غش. دوست داشتند بدون دردسر وظایف روزمرۀ خود را انجام دهند و شاهد بالندگی و رشد فرزندانشان باشند . برخی از آنها عقیده داشتند زن زندگی باید گوش به فرمان شوهر خود باشد و نافرمانی نکند . آنها حتی کودک خود را به گونه ای تربیت می کردند که با یک نگاه پدر بلافاصله فرامین او را انجام می داد . پدر مظهر صلابت و قدرت بود . همه به حرفهای او توجه می کردند و احترامش می گذاشتند .

     به خاطر مهربانی بیش از اندازۀ زنان و سادگی آنها ، برخی مردان به خود اجازه می دادند تمام تصمیم های زندگی را به تنهایی بگیرند . آنها خود را محق می دانستند بدون در نظر گرفتن حق زن ، خود در مورد زندگی مشترکشان تصمیم بگیرند . مردان آن زمان حیا می کردند نام همسرانشان را حتی در جمع زنان ببرند . وقتی می خواستند همسر خود را صدا کنند ، آنها را به نام بزرگترین پسرشان می نامیدند . زن خود را حسین و محمد و… خطاب می کردند . حال اگر مردی پسر نداشت ، زن را بنده خدا صدا می کرد یا می گفت بچه ها . اینگونه رفتار موجب می شد زن و مرد نزدیکی کمی به هم حس کنند .

    در کوچه و خیابان مردان شانه به شانه همسرانشان راه نمی رفتند بلکه همیشه چند قدم جلوتر بودند . به زنان سفارش می کردند برای رختشویی و حمام رفتن زمانی از خانه خارج شوند که کوچه خلوت باشد . تا مرد در خانه بود و کسی در می زد ، هیچ زنی حق نداشت در را باز کند . کلون در ها و صدایی که از آنها نواخته می شد تفاوت داشت . اگر زنی به در خانه ای مراجعه می کرد،  باید کلون مخصوص زنها را به صدا در می آورد تا زن خانه در بروی او بگشاید مردان نیز کلون مخصوص مردها را به صدا در می آوردند .

    مردها در مورد نوع غذایی که در خانه پخته می شد سختگیری نمی کردند . ولی غذا باید به موقع آماده می شد . تا پدر خانواده حضور نداشت سفره انداخته نمی شد . زن حتی به بچه ها اجازه نمی داد زودتر از پدر غذا بخورند این کار را نوعی بی احترامی به حساب می آورد . در کارهای خانه کمک کردن مردان معنی درستی نداشت البته آنها به گونه ای درگیر کار خود و برآوردن نیازهای خانواده بودند که وقت کمتری برای رسیدگی به امور خانه به دست می آوردند . نافرمانی در خانواده گاهی با تنبیه بدنی همراه بود . زنان آزادی زیادی نداشتند ولی مردان به خیال خودشان در حد معمول به آنها احترام می گذاشتند . مرد برای خود زشت می دانست که حرفهای محبت آمیز نثار همسرش کند . شاید می ترسید زن پرو شود و توقعاتش بالا رود . در برابر دیگران حتی فرزندان خود با همسرش جدی صحبت می کرد حتی از وضع زندگی و اتفاق های آن روز خانه زیاد نمی پرسید. هر گاه زنان برای لباس خود و فرزندانشان نیاز به پارچه داشتند ، مردها خود برای خرید به بازار می رفتند یا همسرشان را همراهی می کردند .

    مردها توجه بسیاری به رفتار زنان خود داشتند و پیوسته از آنها می خواستند حجاب خود را رعایت کرده با مردهای نامحرم صحبت نکنند . زنان نیز از همسران خود پیروی می کردند و به گونه ای عمل می کردند که موجب عصبانیت و دلخوری مرد خود نشوند . مردها به همسرانشان علاقه مند بودند ولی این علاقه را هیچ گاه بروز نمی دادند. در خانه هیچ بچه ای اجازه نداشت با مادر خود بلند حرف بزند، به او بی احترامی کند یا پایش را جلوی مادر دراز کند . این رفتار موجب عصبانیت پدر و به احتمال زیاد تنبیه بدنی بچه ها می شد . در آن لحظات مادر مهربان با خواهش و اصرار درخواست شفاعت فرزند را داشت که در برخی مواقع موفق می شد و احساس رضایت می کرد .

    کمتر زن و مردی پیدا می شدند که تاریخ تولد همسر خود را به خاطر بسپارند حتی تاریخ ازدواجشان در یادشان      نمی ماند . شاید در طول سال هدیه ای به زن داده نمی شد ولی اگر خواسته ای از جانب آنها مطرح می گردید و به چیزی نیاز پیدا می کردند ، مردها خود را کنار نمی کشیدند و تلاش می کردند در اولین فرصت خواسته همسرشان را برآورده سازند .

    تربیت فرزندان بیشتر بر عهده مادر بود . آنها آموخته بودند به پدر احترام بسیار بگذارند و بدون اجازه او به هیچ کاری اقدام نکنند . مردان بر رفتار دختر خود حساسیت بیشتری نشان می دادند ولی تفاوتی بین دختر و پسر خود                   نمی گذاشتند و احتیاجات هر دو را به موقع برآورده می کردند . دخترها مادر را الگوی خویش قرار می دادند و از او پیروی می کردند . هیچ گاه تنها از خانه خارج نمی شدند، یا با مادر بودند یا برادر و خواهر بزرگتر . در آن زمان دختران زود بزرگ می شدند یا حداقل از دید پدرانشان اینگونه بود . هیچ دختری جرآت نمی کرد جلو پدر و مادر از همسر و آینده خویش صحبت کند . شاید هم در این زمینه چیزی نیاموخته بود . آنها تا کودک بودند، پشت دار قالی کنار مادر توکاری می کردند و یا برای آموختن خیاطی همراه مادر یا دختران همسایه به خانه خیاط می رفتند . از چهار ، پنج سالگی نزد ملای محل قرآن می آموختند ولی مدرسه رفتنشان اهمیتی نداشت .

   سن ازدواج دخترها بیشتر از 13 تا 18 بود . گاهی اتفاق می افتاد که دختر بدون هیچ اختیاری ناگهان سر سفره عقد می نشست و پس از خطبه همسر آینده خود را می دید . معمول نبود از دختر در مورد همسر آینده اش نظر خواهی شود پدر و پدربزرگ نظر نهایی را به خواستگار می دادند . پس از آن که شیربها و صداق را همراه با روز برگزاری مراسم تعین می نمودند ، تازه مادر نزد دختر می رفت و به او خبر می داد که باید ازدواج کند . دخترها آنقدر خجالتی بودند که تا چند روز شرم داشتند با کسی بخصوص پدرشان روبرو شوند .

   البته بودند دخترانی که از همان آغاز همسر خود را می شناختند آن هم زمانی که شریک زندگیشان از بین فامیل انتخاب می شد . این فرهنگی بود که بین خانواده ها جا افتاده بود و کسی در صدد تغییر آن برنمی آمد . ولی کم کم با ورود افرادی با فرهنگ های متفاوت در شهر  بخصوص زمان راه اندازی سنگ آهن فرهنگ تازه واردین اثر گذار شد و مردم بخصوص زنان در صدد تغییر رفتاری و عملکرد خود برآمدند .

ادامه دارد ……

عالیه نقیب الذاکرین بافقی(مهرگان)


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۶۰
برچسب ها:
دیدگاه ها
ح-ا-ا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 14 مهر 1393 - 12:15 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

واقعیت دارد.

You cannot copy content of this page