بوی بهبود بافق می آید؟
بوی بهبود بافق می آید؟
وقتی صدای گوشخراش تراکتور شرکت گاز که به دمش اره ای بسته بودند تا با سماجت آسفالت های کوچه های تنگ محله چارپرگار را برای جاسازی لوله های گاز شهری ببرد، با خود گفتم آیا لحظه ی بهبودی بافق، فرا رسیده است؟
وقتی همسایه ها به کارگران بیل بدست، میوه و چای و شربت تعارف می کردند تا سریعتر چاله ای بکنند یا لوله ی آب ترک خورده ای را تعمیر کنند وجلو هرز رفتن آبی را بگیرند، در نگاه و گفتار آنها امید و دلگرمی موج می زند. همسایه ها همه می دانستند که پس از این رنج و زحمت، آسایش بهره مندی از شعله های آبی گاز شهری یاد این سختی ها را از ذهن آنان خواهد برد.
حالا یکی از آرزوهای دیرین بافق دارد جامه عمل به خود می پوشد. البته پانزده سالی دیر آمده، این نگار گریزپای ما. و همین تعللش در نزول اجلال، صدها ضربه به اقتصاد این شهر زده و در حالیکه می توانسته موتور حرکت بافق باشد روزی به ما می رسد که دست کم دو صنعت کاشی و فولاد بافق از نبود آن در سالهای گذشته، خسارتهای زیادی به خود دیده اند. و مسئولان کشور باید بابت این تاخیر و ستمی که به بافق رفت، سربه زیر باشند.
در نوشته ای (نشر داده شده در سایت بافق فردا به تاریخ: ۲۸ اسفند 1393 با کد خبر: 56188) سال 93 را برای بافق سال بیم و امید، دانسته بودم. اکنون نشانه های امید و بهبود بافق بیشتر شده است.
خبرهای منتشره گواهی می دهند که طی توافقی منصفانه، عواید معدن مورد مناقشه بافق و اردکان، به تساوی میان دو شهر تقسیم شده است. اگر چه هنوز اصل جدایی این معدن از شهرستان بافق و چگونگی پیوستش به شهر همسایه از پرسش های پاسخ داده نشده ی وزارت کشور در دوره وزرات علیمحمد بشارتی و صدرات آقای هاشمی رفسنجانی است. اما رسیدن به این توافق می تواند از التهاب روانی جامعه بکاهد تا در فضایی دوستانه تر، به حل این مشکل نیز پرداخته شود.
به استناد اخبار چند روز گذشته، اسناد مناقصه فولادی دیگر نیز برای بافق بازگشایی شده است که می تواند برای التیام درد کهنه این شهر درخصوص درخواست صنایع جوار معدنی، مرهمی باشد. ناگفته نگذارم که هنوز اعتقاد دارم در انتخاب صنعت آلاینده فولاد و استقرارش در بافق باید حواس همه ی مسئولان جمع باشد که معضلی که امروز دو شهراردکان و میبد در حوزه زیست محیطی و اجتماعی و تا حدودی شهر یزد گرفتار آن شده اند برای بار دیگر، در شهر بافق تکرار نشود.
مسافت باقی مانده از راه ضروری بافق _ یزد دارد جلو می رود اما کند و آهسته و گاهی نگران کننده .اینهم نشانه ای از بهبود است.
اما بهترین امیدواری و برترین نشان از خوب شدن حال بافق، وقتی رخ می نماید که می ببینیم مردم پیگیرند. وقتی آنها هستند و با انگیزه در امور شهرشان دخالت می کنند، معنی آن این است که حتماً وضعمان بهبود خواهد یابد.
محمد علی پورفلاح
1-آقای پورفلاح – چند روز پیش وبلاگ شما را می خواندم.مطالبی که در سال 1388 نوشته بودید برای من از یک طرف جالب بود و از طرف دیگر تعجب برانگیز.از آقای احمدی نژاد دل پری داشتید و در عوض ذوب در آقای موسوی بودید . وقتی فهمیدم که تحصیلات شما در رشته ی علوم سیاسی است از سطحی نگری شما تعجب کردم . واقعا برای من تعجب برانگیز بود وقتی شما از موسوی در مقابل احمدی نژاد فرشته ساخته بودید .من در آن زمان 19 سال بیشتر نداشتم و اگر من این اشتباه را می کردم چندان شکفت آور نبود.اما از شمایی که دوم خرداد و سید خندان را دیده بودید و ضمنا ادعای فهم سیاسی هم دارید جای شگفتی است . احمدی نژاد ، مشایی ، کورش پرستی،جنبش سبز و همه ی این حرکات انحرافی از آستین هاشمی بیرون می اید و درک آن نیز اسان است . وقتی شما را در همایش امسال اصلاح طلبان دیدم . باز افسوس خوردم که شما هنوز دست از این مسیر برنداشتید .واقعا تا کی می خواهید به دنبال هاشمی بدوید ؟ اصلاح طلبان همواره سعی دارند وانمود کنند که سپاه جنبش سبز را سرکوب کرد و مردم را در کوچه و خیابان تار و مار کرد . در حالی که حتی یک فیلم و یا عکس از این سرکوبها ندارند.(انچه هست تعدادی لباس شخصی است که باز هم به هاشمی وصل اند) مهدی کروبی ادعا کرد در کهریزک تجاوز شده است . این نیز یک دروغ بود برای ایجاد رعب در بین مردم .آن چه در سال 1388 مردم را از رسیدن به هدفشان منحرف کرد همین سران سبز بودند . اینها زمانی که دیدند مردم پی سبز بازی نیستند و اهدافی فراتر دارند با اخبار رعب آور ،مردم سست کردند و از رسیدن به مقصود بازداشتند . اما الان مردم فهیم تر شدند .برای توافق اتمی رقص و شادی نکردند.نه در پی اصلاح طلبان اند و نه به دنبال اصولگران .محلی به زندانیان سیاسی ساختگی(طبرزدی،رهنورد،کروبی ،موسوی،نوری زاد و …) نمی کنند . همه ی اینها جای امیدواری است .
2-زمانی که کارگران سنگ آهن اعتصاب کردند . وحشت عظیمی جریان های سیاسی را در برگرفت . چون بافق به خاطر داشتن راه اهن ، یک شهر استراتژیک است . هر دو گروه اصولگرا و اصلاح طلب ترسیده بودند.زیرا اگر این اعتصابات به شهرهای دیگر کشیده می شد . اساس هر دو گروه زده می شد.به عبارت دیگر بعد از اعتصاب 36 روزه ، ساختار سیاسی ایران روی بافق جور دیگر حساب باز کرد .از طرف دیگر ساختار سیاسی ایران نیروی لازم برای سرکوب مردم بافق را نداشت (متاسفانه اصلاح طلبان همواره چنین وانمود می کنند نیروی سرکوب وجود دارد ).زنان بافقی گل کاشتند و 16 روز برای آزادی فرزندان خود جلوی فرمانداری بست نشستند . مردم دریافتند اگر مقاومت کنند به خواسته های خود می رسند.همه ی این ها باعث شد تا اقداماتی در بافق صورت گیرد .گازکشی شدت گیرد . با اینکه دولت در مضیقه ی مالی است حقوق کارگران سنگ بافق را با کمترین تاخیر پرداخت کند و … . همه ی اینها به لطف در صحنه بودن مردم است . اوضاع رو به جلو است و فهم ما مردم در حال کامل شدن . اما تا زمانی که یک اراده ی ملی ایجاد نشود تا یک ملت واحد شویم به قله ی رفاه و توسعه نمی رسیم. اگر ایران یک اقتصاد قوی نداشته باشد بافق نیز از این موهبت برخوردار نخواهد بود .