عبرتخانه بافق(10)سر وحشی بافقی هم تازگی ها شلوغ شده است!
سی سال پیش بود که در پارک ملت تهران برای اولین بار با مجسمه نیم تنه وحشی بافقی مواجه شدم که بسیار رمانتیک و عارفانه ولی با سری صافِ صاف بدست هنرمندی چیره دست ساخته و به همت آقای کرباسچی شهردار وقت تهران در آنجا نصب شده بود.
حقیقت هم همان بود چرا که شخص وحشی بافقی فقط سرش و سینه تفیده اش را در بیتی به خوانندگانش عریان نشان داده است و بس!!سالهاست که کمال الدین محمدبافقی سری میان سران بزرگ ادب ایران در آورده بود و حتی با ترجمه اشعارش به زبانهای روسی و عربی و انگلیسی به سایر قاره های جهان هم سرک کشیده بود اما چند سالیست که سرش در ایرانمان هم حسابی شلوغ شده.
ازروزی که ریاست جمهور مغضوب ایران در سازمان ملل او را مهمان جهانیان کرد تا امروزه که عشقِ طوفانی ِشهرزادِ قصه شبهای تنهایی را به نظم کشیده و با صدای مخملی و ناز آقای محسن چاووشی روانه کوچه و بازار نموده تا زیباترین شرح نهج البلاغه که به دستان استادانه آقای دشتی دردوره اخیر منتشر شده و اشعاری از او زینت بخش مطالبش گردیده تا جشن دانشگاه تهران در روزخجسته دانشجو که دانشجوی محترمی یک مصرع از غزل معروف وحشی بافقی را با خطی زیبا ودرشت در مقابل ریاست محترم جمهور گرفته بود و هزاران حرف ناگفته را از دیدگاه غلط یا درست خودش به ایشان گوشزد می نمود که:
تکیه کردم بر وفای تو غلط کردم غلط!
( البته غلط کردم در عبارت مزبور یعنی اشتباه نمودم و بس!)
شاید این شاه مصرع را برای خیلی ها و در خیلی جاها بتوان استفاده کرد و چون سراینده اش قبل از آنکه سر از تنش جدا شود به دیار باقی شتافته قابل تعقیب هم نباشدچرا که وحشی بافقی را خدا دوست داشت و بقول باستانی پاریزی مرگش بحق و بجا بود و اگر تنها ۸ سال دیگر زنده بود همانند ضیاالدین طباطبایی که مدح بیگتاش خان بافقی کرمانی را کرده بود و پس از قتلش سر او را هم جدا کردند همین عاقبت برای کمال الدین محمدبافقی هم متصور بود ! شاید این مصرع زیبا برای سر در ورودی بزرگراه کوچک اندام بافق – یزد هم مناسب باشد ولی مهمتر این است که روز روزگاری جای ضمایر این مصرع توسط دانشجوی دیگری در برابر رییس یا استاندار یا نماینده محترمی عوض شود و فریاد زند:
تکیه کردی بر وفای من غلط کردی غلط !
چیزی که در دنیای واژگونه سیاست زیاد اتفاق افتاده و خواهد افتاد و کاپشن قدرت را هر روزی تن دیگری خواهیم دید.؟؟
وقتی نام شیطور را در کتیبه های هخامنشی پیدا می کنند که پادشاهی از او برخاسته تعجبی از بافق با آن همه مفاخر ریز و درشتش نخواهد بود که شکوهش را دوباره باز یابد. .
به نوشته داریوش هخامنشی در کتیبه بیستون ، مردی به نام چیسان تاخما ، یا شیطران تاخما ، از خاندان کیاکسار ، پادشاه ماد ، در اوایل زمستان سال ۵۲۲ پیش از میلاد ، ۲۵۳۳ سال قبل از این ، خود را پادشاه اسگرته معرفی کرد و از اطاعت وی سرباز زد .
هرودوت اسگرته را بین فارس و گردیز ( در افغانستان کنونی ) می داند . اسگرته به مفهوم « سرزمین غارسنگی » و ساگارتیان به معنی غارسنگی نشینان است که به احتمال قوی منظورش یایتخت آن ، یعنی میمند کنونی واقع در شمال شهربابک و غرب دهج ، می باشد .
پاولی با صراحتی بیشتر ، اسگرته را در منطقه کم آب و سنگلاخ یزد ، اما بیشتر در ناحیه ی کوهستان های شرقی آن ترسیم می کند .
به این ترتیب شاید بتوان گفت ساگارتیان در منطقه ای به مرکزیٌت میمند – شهربابک – انار – کوهبنان – بافق و بهاباد می زیسته اند . میمند را چون دژی بسیار مستحکم به عنوان مرکز خود داشته اند و به همین جهت نیز کلا” به اسگرتیان یا ساگارتیان یا غارنشینان شهرت یافته اند .
شیطران نامی است که نام شیطور در شرق بافق را به ذهن متبادر می سازد و هیچ بعید نیست که شیطران از همان شیطور یا شیطورانا برخاسته شیطران تاخما یا قهرمان شیطور نامیده شده باشد !خوشا به سعادت جناب آقای عیدالهی که صدا و سیمایی خودمان و برخاسته از شیطورند..(ازدوست عزیزم جناب دکترآیت اللهی)
می گویند شکارچی ای پلنگی شکار کرد و پوست آن را پیش خان حاکم آورد و هدیه داد و گفت:
بر دوش خود بیندازید که می گویند شگون دارد.
خان حاکم گفت: ارزانی صاحبش باد، اگر میمنت داشت امروز هم بر دوش همان کسی مانده بود که دیروز آن را بر دوش داشت!!!!!
ان شاالله که پا وقدم استاندار محترم که همدرد قربانیان همه جاده های مرگند برای بافق ما شگون داشته باشد و فرماندار محترم هم سری به مرزهای درهم ریخته بافق بلند آشیان بزنند : که کرکس را بلند است آشیانه!
ازاین فرصت بهره برده و سالروز میلاد مبارک و خجسته وبسایت« بافق فردا » را به تمامی فرداییان بافق بویژه برادر عزیزم جناب آقای قاسمزاده تبریک وتهنیت می گویم.
سید محمد میرسلیمانی بافقی
ریاست جمهور مغضوب!!! ایران؟ کیه؟