عبرتخانه بافق(۱۴) حاکم لوکس
ادامه رد پای بافق درکرمان را بعدا به دوستان تقدیم خواهم کرد و باعنایت به آغاز سال نو خوب است تکه ای از تاریخ طنز بافق را بازگو کنم. بارها نوشته ام که بافق شهر عجیبی است.
حدود ۷۰ سال قبل که برای اولین بار ساعت مچی وستندواچ وارد یزد شده بودو نمایندگی آن دراوایل خیابان قیام امروزی بود یکی از حاکمان بافقی ساعتی را در روزهای اولیه سال به دست خود بسته و چهار ساعت وستندواچ اصل سویسی را به دست وپاهای خرش بسته بود و بین مردم تردد می کرد!او حتما اولین بافقی بود که ساعت مچی داشت ولی اکثرمردم ساعت نداشتند وحالا اگر کسی می خواست ساعت بپرسد باید از حاکم می پرسید یا از خرش؟نمی دانم؟او نگاه به ساعت خرش می کرد یا خودش ؟ساعتها هرکدام به وقت شهر یا کشوری بودند یا برای کنترل خرابی ساعتهایش چنین کرده بود؟ برای روکم کردن حکام دیگر،یا پز دادن زیادی یا رفاه حال مردم شهر ولی هر چه بود آن خدابیامرز تکنولژی روز را به خیک قدیمی بسته بود و اعیانگریش را با وقت شناسی و برق ساعت وستندواچ سویسی به رخ کدخدا و گماشته و ژاندارم ومردم می کشید ولی امان از مدیرانی که خودشان بروز شدند ولی وقتها را بهدر دادند و سرمایه های بافق را به سرعت باد بار قطارها کردند و بردند و گودالی گشادتراز دهانه آتشفشان دماوند برایمان جا گذاشتند وانگار نه انگار که شهرزیبای بافق که نامش به قبیله بافقیه های فامیل امام صادق(ع) درروستای عریض مدینه النبی (ص)بر می گردد در کناردستشان است وباید برای رفتن به چغارت و چادرملو ومیشدوان وعاریض وزریگان وفلات مرکزی بافق و…..از خیابانهایش اجازه بگیرندوحتی حاضرنشدند یک متر از خیابانهایش را آسفالت کنند چه برسد به اینکه کارخانه ای در کنارش علم کنند!
نمی دانم نام بافق چه میخی دارد که سالیان سال است خیلی ها بیشتر تلاششان در آن بوده که تا میشود این نام زیبا ودلنشین را حذف کنند انگار بافق واگیر اتمیک دارد! آقای کرباسیان معاون محترم وزیر معادن ورئیس ایمیدرو طی مصاحبه ای اعلام نموده که تمام پروژه های نیمه تمام فولاد صاحب دارد و در حال اتمام است که نمی دانم فولاد بافق هم جز همین صاحبداران است یا بی صاحب است ولی اگر نیم نگاهی به معادن آهن ایران بیندازیم فقط درشهرهای بافق،سیرجان،جلال آباد زرندوسنگان خواف فعالند که تمام این شهرها دارای کارخانه فولاد وآهن هستند بغیر از بافق!!!خوب است نگاهی هم به شهرهایی که کارخانه فولاد یا آهن دارند یادرحال اجراهستند بیندازیم تا به عمق این دره کثیف تبعیض و خیانت بیشتر پی ببریم که چطور میشود که معادن دارالشجاعه بافق باید تامین کننده کار و کارخانه و اشتغال دهها شهر ایران باشد و سر خودش بی کلاه و پشم باقی ماند!!!آن شهرها عبارتند از:
تهران،اهواز،اردکان،مهریز،ابرکوه،مهریز،عقدا،یزد،میبد،شیراز،اصفهان،کوهپایه،کاشان،تاکستان،الیگودرز،آذربایجان،تفتان،خرمآباد،جویبار،شاهرود،قزوین،آمل،نوشهر،بیستون،البرزغرب،گیلان،مشهد،ساوه،زنجان،آران وبیدگل،بویراحمد،سبزوار،تالش،شادگان،نیریز،چهارمحال بختیاری،بناب،قم،نطنز،قائنات،سیرجان،سنگان،کهنوج،مبارکه.،زرند…… این تبعیضها ساخته امروزودیروز نیست و مطمئنا مدیرانی که تاکنون فقط به فکربالابردن آمار برداشت واستخراج معادن بودند و ازایجاد کارخانه های جوار معدنی درراستای جلوگیری از خام فروشی و وبهره مندی از ارزش افزوده سنگ غافل بودند یا خودرا به غفلت زدند شریک این عقب افتادگی هاهستند.
چندی قبل مدیران اسبق سنگ آهن بافق مهمان شرکت بودند که اصل کار بسیار زیبا و نوعدوستانه بود ولی باید بین مدیرانی که بیشترهمتشان آبادانی بافق بود وآنان که تلاششان فقط کندن خندقی به دور بافق و اتصال خط هوایی بافق به یزدواردکان و مهریز و اصفهان و تهران وپا گذاشتن روی شهر بافق بود تمایز قایل شد.
حدود سالهای ۱۳۶۰ شهردار وقت بافق نیاز به گریدر دارد با مدیر وقت سنگ آهن تماس میگیرد او می گوید کاری دارید مکتوب بنویسید! اول ۱۰۰۰۰ تومان به حساب شرکت واریز می کنید وفیش آنرا به ثبت امورمالی می رسانید و چنانچه واحد اکتشافات اجازه داد ماشین مربوطه فقط برای چند ساعت در اختیارتان قرار میگیرد و چنانچه مسئله ای پیش آمد و طول کشید مبلغ بیشتری باید واریز نمایید!!این درحالی بود که اگر آبدارچی استانداری یزد تلفن می زد و می گفت سه دستگاه اتوبوس نیاز داریم یا برای راه اندازی باند شبانه فرودگاه یزد نیاز به چراغهای مخصوص داریم که گرانقیمت است و باید چغارت کمک کند مدیر وقت ده ها بارپشت تلفن بله قربان بله قربان و چشم چشم می کرد و همه چیز به آنی حل می شد!!!
نمی دانم چه طلسمی بود که حتی درصد فرهنگی سنگ آهن بافق در اواخر سالها بار کامیونهایی بارانندگان بافقی می شد و مستقیم به اداره آموزش وپرورش استان یا فنی حرفه ای یزد یا هنرستان چمران ودادرس یزد تحویل می شد وانگار مدرسه ای در بافق وجود نداشت!
دیگری از این مدیران در جلسه نامگزاری شرکت معدنچیان یک ساعت و نیم در مورد حذف نام بافق از آخر نامهای پیشنهادی صحبت وسماجت می کند و آخر کارهم نام بافق را حذف وآنرا شرکت معدنچیان چغارت می گذارند تا آن مدیر کذایی خاطرش آسوده گردد.!!و ازآنسو، مدیری دیگر طرحهایی بنیادین و ماندگار برای آبادنی بافق و آهنشهر می دهد و تا حدودی اجرا می کند همانند کمربندی اول بافق یا بهسازی پارک آهنشهر و فضای سبزومدارس و سالنهای آن که از سال ۱۳۴۵ تا زمان مدیریت او در سال ۱۳۷۰ با آنکه چندین مدیر آمده ورفته بودند ولی آهنشهر هیچ تغییری نکرده بود! یعنی اینکه بعض این بزرگواران حتی به شهرک سکونتگاه خودشان هم رحم نمی کردند وفقط به فکر بردن سنگ و گودال کردن چغارت بودند وبس!
اینهم از عجایب عبرتخانه بافق است که آنکس که تلاشش حذف نام شهرشان بوده را با عزت واحترام دعوت میکنند و تقدیرنامه وکادوزیر بغلش می گذارند!شاید بنده اشتباه می کنم وباید به مدیران آنچنانی مدال افتخار و خسته نباشید داد یا آنکه برای عبرتگیری به خانه قدیمیشان آورد و یادآورشد که تاریخ، خیانتها و کم کاریهایشان را به حافظه اش سپرده و حتی نوع احوالپرسیشان رابا کارگران و مردم حفظ کرده است همانطور که معدن کاران از اخلاق نیک آقای مهندس رستگار زیاد یاد می کنند.
یکی اززیباترین و شایسته ترین کارهایی که این آقایان باید سالها پیش انجام می دادند و نکردند راه اندازی موزه سنگ بافق بود که به همت مدیری پر تلاش و تیزهوش جامه عمل پوشیدوکلاس درسی برای ناکارآمدان بود.سالها پیش وقتی سنگهای معادن بافق را در موزه های دانشکده منابع طبیعی اردکان ، یزد، بهاباد وطبس دیده بودم حسرتی بزرگ بر تن خسته ام می نشست که چرا ما که خودمان مرکز معادنیم باید روزی رسان جاهای دیگرباشیم وبس؟؟ باید به این کارارزشمند،ماندگار ، فرهنگی وفاخر که به فکر وهمت جناب آقای فلاح و همیاری های جناب مهندس عسکری اجرایی گردید هزاران درود وآفرین گفت والبته درخواستی که دارم اینکه موزه سنگ به موزه ماشین آلات والبسه و ابزارآلات معدنی و اداری قدیم چغارت بافق در شهرک آهنشهرگسترش یابد تا هم ازابزارآلات قدیمی شرکت به زیباترین وجه استفاده و صیانت بعمل آید وهم امکان بازدید مردم عادی درطول سال و بدون مزاحمت برای معدن کاوان عزیز میسر گردد.
درنوروز امسال(۱۳۹۶)شاهد شاهکار دیگری نیز بودیم که شهردار جوان ،فکور، برنامه ریزو پرتلاش بافق طلسم دهها ساله خیابان اصلی شهر را در آخرین ساعات پایانی سال کهنه شکست وآن دندان کرم شده کج ومعوج را با درایت و مدیریتی ستودنی از بیخ و بن ازمرکز شهر کند و به دور انداخت .این اقدام نفسگیر در بین غیر بومیانی که قبلا به بافق سفر کرده بودند کاملا مشهود بود و درکنار جشنهایی که در شبهای مهتابی آبشار بافق آفریدند و ۱۴۰هزار نفر را با خاطراتی خوش و خندان و سبک بال به خانه هایشان فرستادند نوید ظهور مدیری مدبر رامی دهدکه بوی اولین شهردار بافق به سال ۱۳۳۳ خورشیدی یعنی مرحوم پیرنیای بزرگ (پدرمعماری ایران)دارد.بوستان آبشار بافق رنگ وبوب باغهای قدیم ایرانی رادارد که همانند باغ محمد تقی خان بافقی(دولت آباد یزد) ماندگار تاریخ خواهدماند. ساخت مجسمه نیم تنه مشاهیروشهدای بافقی نیزاز نوآوریهای شهردار محترم است که پیشنهاد می کنم سردیس سلطانعلی خان بافقی به عنوان اولین نخست وزیرو اولین وزیر کشور ایران را که مورد تایید تمامی اعضای مجلس شورای مشروطیت خواه بود نیز ساخته و رونمایی شود. این جمله زیبا از سخنرانی قهار و بیاد ماندینی سلطانعلی خان بافقی در۱۱۷سال قبل در معرفی کابینه ۸ نفره اش به مجلس در این نزدیکی های انتخابات ریاست جمهوری می تواند الگو و سرمشق جناب آقای روحانی و سایر روسای جمهورگذشته ایران باشدو در بنرهایی در سطح شهرهای استان شکوه آفرین باشد:
ملت ودولت یکی است ودولت منبعث از ملت است وهرگز بین آنها جدایی نیست!!!مرحوم سید عبدالله بهبهانی در سخنی پر شور از او تشکر کرد ومجلس به کابینه اش با ۸ وزارتخانه رای اعتماد داد.
سیدمحمدمیرسلیمانی بافقی
الان تو ویکی پدیا باغ دولت آباد را جستجو کردم تو قسمت تاریخچه خط اولش نوشته بود این باغ توسط محمد تقی خان معرو ف به (خان بزرگ)
که من متن راویرایش کردم و عبارت بافقی هم بهش اضافه کردم، خواستم بگم که تو حساب اینجور بازی ها باشید گرچه تو خود باغ دولت آباد ورودی آن نوشته ای راقاب کردن که وضوح به اینکه این باغ توسط محد تقی خان بافقی ساخته شده اشاره شده است