کارخانه کاشی زمرد بافق بر سره سفره کارگران زحمت کش
امروز شاهد کسانی هستیم که با رنج کف دست کارگران زحمت کش سفره های خود را رنگین می کنند و کاری به این ندارند که این شخصی که به کار گرفته اند چه می خورد و چگونه زندگی خود را می گذراند به صاحبان دسترنج کارگران چه مربوط که این شخص حتی نمی تواند وام ازدواج خود را پرداخت کند و از نداری باید سر سفره کم رنگ پدر بنشیند پدری که حاصل سی سال زحمتش در امر تعلیم و تربیت کودکان و جوانان این شهر گذشته است و امروز در موسسه مالی و اعتباری کاسپین اسیر گروهی از خدا بی خبر است و نمی داند به کجا پناه ببرد شاید خدا تنها پناهگاه باشد.
امروز شاهد کسانی هستیم که با رنج کف دست کارگران زحمت کش سفره های خود را رنگین می کنند و کاری به این ندارند که این شخصی که به کار گرفته اند چه می خورد و چگونه زندگی خود را می گذراند به صاحبان دسترنج کارگران چه مربوط که این شخص حتی نمی تواند وام ازدواج خود را پرداخت کند و از نداری باید سر سفره کم رنگ پدر بنشیند پدری که حاصل سی سال زحمتش در امر تعلیم و تربیت کودکان و جوانان این شهر گذشته است و امروز در موسسه مالی و اعتباری کاسپین اسیر گروهی از خدا بی خبر است و نمی داند به کجا پناه ببرد شاید خدا تنها پناهگاه باشد.
در هفته دولت نخستین اعتراض این جانب به کاغذی که به جای پول به فرزندم داده بودند به گوش بعضی ها رسید یکی گفت من با نماینده در تماسم و به ایشان ابلاغ می کنم یکی گفت مواظب باش حرف تندی نزنی و در دیدار با یکی از مسئولین شهر که خدایش نگهدار باشد موج شادی در دلم ایجاد شد به خود گفتم کار درست شد به توصیه ایشان به دفتر شرکت رفتم که ابتدا اجازه ورود به پادگان کارخانه کاشی زمرد صادر نمی شد ولی به اکراه پذیرفتند که حضوری صحبت کنم اما وقتی گوهر فرمان آن بزرگ را ابلاغ کردم ناجوانمردانه آن گوهر را شکستند. و مسئول حسابداری بی ادبانه گفت خوش آمدید.
فهمیدم نه سن و سال و نه شغل انبیا هیچ کدام ارزشی برای این قوم غارتگر دسترنج کارگران ندارد چرا که هیچ کس پشتیبان یک انسان مظلوم نیست و این ها مثل زالو خون کف دست بیچارگان را می مکند
یکی از اعضای هیات مدیره که با این جانب تماس گرفته بود ابتدا با لحنی که تصور می کرد من فردی فحاش هستم پشت سر هم می گفت بگویید حرف دلتان را بگویید من گفتم حرف دلم حق فرزندم است وی قول داد بعد از عید غدیر مساله لاینحل را حل کند پس از عید غدیر دوباره با ایشان تماس گرفتم قول دادند که از حقوق خودشان در کارخانه کاشی دست رنج فرزندم را بدهند که همه ی وعده ها دروغ بود و فریب اینها مدعیان دینداری هستند اما خود واضع احکام جدید.
امام رضا ( ع ) می فرمایند : دستمزد کارگر را قبل از این که عرقش خشک شود بپردازید اما اکنون نزدیک به یک سال است یعنی ۳۶۵ روز عرق بدنش خشک شد اما عرق شرم به چهره سرخ وسفید شده این حرام خواران ننشست و همچنان بی شرمانه دست در کاسه این زحمت کشان می کنند و از سفره های تهی این بی پناهان سفره های خود را می آرایند.
آیا اداره کار نباید از کسانی که زیرمجموعه ی آن اداره هستند باخبر باشد و حق کارگر زحمت کش را از حلقوم این حرام خواران بیرون بکشد ؟ آیا همه چیز مثل قبل با کاغذ بازی حل می شود ؟ چرا فقط در مواردی که به خودتان مربوط است سخت گیر هستید اما هرگز به دنبال احقاق حق بیچارگانی که حق و حقوقشان پایمال می شود نیستید؟
گوییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
محمدرضا فتاحی بافقی
فقط پسرشما نیست امروزه شاهد پایمال کردن حقوق کارگران وشهروندان همه جاهستیم قدیم محکمه ای برای دادرسی بود اما حالا قاضی و دزد دستشان دریک کاسه است وازمردم مظلوم کاری ساخته نیست
مگرآنکه دستی ازغیب برون آید وکاری بکند