خداوندا چرا خبر از ما نگارش مال اونها؟

دسته: مقالات
یک دیدگاه
چهارشنبه - 17 مرداد 1397

تقدیم به کسانیکه هرگز حقیقت را به پای وجاهت قربانی نمی کنند.
۱۷ مرداد است و روز خبرنگار. روز مردان و زنانی است که در طول تاریخ آبرو ، ارزو و تمام هستی خود را تقدیم کردن تا ملت ها را آگاهی بخشند
روح شهید صارمی وهمه کسانیکه در سراسر گیتی بی ادعا و جان برکف با قلمی ، کاغذی و دوربینی مردم را از حقایق پشت پرده آگاه کردن وجان بر عهد خود گذاشتن شاد باد
نمی دانم چه بگویم اگر بخواهم از خبر و خبرنگار بنویسم باید جریده ها نوشت و شاهنامه ها خواند
بله روز خبرنگار است باید از دردهایی گفت که یک خبرنگار دارد دردهایی که
اگر گوید زبان سوزد اگر پنهان کند ترسد که مغز استخوان سوزد
دردهایی از جنس تهدید، تطمیع ، و زندان و گاهی هم مرگ سرخ
نمی دانم از سفیران آگاهی چه بنویسم به قول تولستوی روسی باید از گفتنی هایی گفت که احتمالا بسیاری از مردم آن را می دانندولی جرات ابراز آن حتی برای خودشان هم ندارند
وقتی در جاده ی خبرنگاری قدم زدی باید پیه همه چیز را به تن خود بمالی باید قبول کنی خبرنگاری یعنی رسوا نمودن کسانیکه همچون کفتار بر لاشه ی زندگی مردم چشم دوخته اند
برادر و خواهر خبرنگارم بگو
از شهیدان از اونایی که در هنگامه بخور بخور فقط تیر و ترکش خوردند
از آبادان بگو از دلاور ابادانی از همون دریا قلی بگو که رکاب زد تا آبادان سقوط نکند
از خرمشهر بگو مسجد جامع اش و مظلومیت چهل ساله اش
از شهدای خرمشهر و محمد جهان آرا و یارانش بگو
از شلمچه و عملیات کربلای ۴ از ابوالخصیب و غواصانی که با دست بسته شهید شدندتا امروز عالیجنابان با دستانی باز اموال این ملت را به جیب بزند و ور کاباره ها امریکا و اروپا دل در گرو سیمن تن هایی بدن و مست و لایعقل در دامن این نرمتنان به خواب خوش فرو روند
برادرم و خواهر بنویس نترس از کردستان بنوبس و از مظلومیت بروجردی و اکبر خدامی بافقی از جزایر مجنون بنویس و حاج همت و حاج حسین خرازی اش
از همه ی مردانی مردی بنویس که در کانال پرورش ماهی شلمچه مظلومانه رفتن تا امروز ما در کانالهای تلگرامی دل و بدیم و قلوه بستانیم لحظه به لحظه از آمار اختلاس آقازاده های گدا صفت حرص بخوریم و کاری نتوانیم بکنیم
برادر وخواهر خبرنگار نترس بنویس ، گزارش کن ، عکس بگیر از پیرمردانی که پس از یک قرن عمر بی خاصیت و چهل سال مدیریت مانند اختاپوس بر صندلی های مخملین رنگ شتری چسبیده اند و حتی عزرائیل هم توانایی قبض روح آنان را ندارد یا در حال چُرت زدن هستند یا در حال چِرت گفتن و عرصه را بر جوانان باهوش ایرانی در عرصه مدیریت تنگ کردند
بنویس از کسانیکه با پیشانی ها پینه بسته مال ملت را خوردن و بردند و بر ریش ملت خندیدند
خبرنگار عزیز غمت نباشه بنویس از درد دلهای کارگران بی ادعای چغارت ، میشدوان ، زاغیا ، معدن کوشک،فسفات ، ذوب روی وهمه کارگران کارخانه و شرکت هایی که در این هوای گرم چرخ اقتصاد کشور را می چرخانند
بنویس از پرستاران شب زنده دار
از معلمینی که حنجره شان در زیر خنجر دیکتاتور است و هرجا که پول برای چپاول کم میارند از حقوق معلم کسر می کنند
از رفتگران شهرداری بگو و سخر خیزی انها، از اقا پلیسه بگو بی خوابی هایش
راستی یادم رفت بگم که از شکم گنده هایی بنویس و بگو که شکمشان کشتی ها ی نفت کش اقیانوس پیما را در اذهان تداعی می کند ولی مردم را سفارش می کنند در این وانفسای گرانی سنگ بر شکمشان ببندند
از اختلاسگران و آقازاده هایی بگو که تقی به تُرمپی خورد و یک شبه از کسوت گدا زاده گی لباس آقازاده گی پوشیدند
از مدیران بگو که در کمال پر روحی و وقاحت در رسانه میلی حاضر میشن و چشم درچشم مردم می اندازند دروغهایی که چوپان دروغگو به گَرد آنها نمی رسد
از دردهایی بگو که یا مخاطب ندارد یا من می ترسم بگویم که به قول صائب تبریزی:
سر سبزم زبان سرخ آخر می دهد بر باد
چرا چون حرف حق گفتن طناب دار هم دارد
در اخر از خودت بگو از کل کل های همسرت ، از بی مهری های فرزندانت از لب تابت ،از شبهایی که تا صبح باید خبر تنظیم کنی حتی یک نفر یک چایی جوشیده بهت نده
در پایان مهمان یک بیت از زنده یاد باستانی پاریزی باش
گر از هر باد چون بیدی بلرزی
اگر کوهی بودی کاهی نیرزی
قصه گوی غصه های شما
عباس ابراهیمی خوسفی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۰۱
برچسب ها:
دیدگاه ها
ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 17 مرداد 1397 - 3:01 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

باسلام وعرض ادب خدمت آقای ابراهیمی,واقعا که ایول داره دم شماگرم.

You cannot copy content of this page