سوت قطار تغییرات در بافق به صدا درآمد
بالاخره پس از گذشت 6 ماه از آغاز به کار دولت جدید سوت قطار تغییرات در بافق به صدا در آمد. تغییرات مدیریتی که سالهاست دستخوش سیاست شده و در تونل زمان به پیش می رود.
اکثر اوقات در تغییر اتفاقات خوبی رخ می دهد و مدیران تازه نفس چند ماهی به اصلاع اشتباهات گذشتگان می پردازند ایده های جدید می دهند و سازمان را از رکود باز می دارند اما با گذشت چند صباحی دچار روزمرگی شده و گاه به تغییرات درون سازمانی ای دست می زنند مخرب و اینجاست که دوباره تغییر به داد سازمان می رسد و این چرخه ادامه دارد.
بازنشسته شدن ریاست آموزش و پرورش بافق بهانه ای شد تا اولین تغییر مدیران دولتی در بافق در دولت جدید با انتصاب معاون فرماندار به سمت مدیریت آموزش و پرورش رقم بخورد.
هر چند آنها که حاج علی اصغر رنجبر را از آموزش و پرورش بافق به سمت معاونت فرماندار پیشنهاد دادند دنبال رساندن وی به مقام فرمانداری بودند و انتخابات ریاست جمهوری و آنچه مردم رقم زدند با آنها یار نبود، اما اینکه چرا از همان ابتدا وی را به سمت فرمانداری نگماردند تا زنجیره 20 سال فرماندار بومی داشتن از هم گسسته نشود هنوز به خوبی مشخص نشده است.
در هر صورت رنجبر از وادی سیاست به خانه اصلی اش یعنی آموزش و پرورش باز گردانده شد البته با یک پله صعود یعنی از معاونت آموزشی به ریاست آن اداره و مسلما تجربیات ارزنده ای که در این یک سال به همراه خود به یادگار برده دیدی وسیع تر از یک حوزه و سازمان به وی بخشیده – که البته باید در عمل دید و شنید – و چه بسا تغییرات بعدی دولتها این مرد خوش اخلاق و خوش مشرب را دوباره در چرخه سیاست بیاندازد( تا یار که را خواهد و میلش به که افتد).
اما نکته ای قابل توجه در این تغییر و آن اینکه برای منصوب نشدن علی اصغر رنجبر در پست مدیریت آموزش و پرورش بافق عده ای که وی را از نظر سیاسی هم خانواده خود نمی دانستند پاشنه کفش تخریب وی را کشیدند و نه تنها به نامه و تلفن بسنده نکردند بلکه برخی با حضور در مرکز استان و برقراری تماس با نمایندگان مردم شهرهای همجوار در مجلس از مسؤلین امر خواستند جلو این انتصاب را بگیرند اما برایشان موفقیتی حاصل نگردید.
در اینکه این دوستان چرا دقیقا دارند پا جای پای کسانی می گذارند که خود عدم پیشرفت بافق در سالهای گذشته را به لحاظ رفتار درون حزبی و گروهی آنها در عزل و نصبها می دانند جای تعجب بسیار دارد.
مگر جز این است که از میدان به در کردن پتانسیل انسانی شهر با انگها و تقسیم بندی به خودی و غیر خودیِ حزبی بدون در نظر گرفتن لیاقت و توانایی سالها از مسیر پیشرفت دورمان داشته و سؤال اینکه چرا باید این تفکر شوم در قشری که خود را از روشنفکران جامعه می دانند وجود داشته باشد؟
مسلما اگر آنها که می خواهند بر قطار تغییرات سوار شوند کمی افق دیدشان را بالاتر برده از حیطه شهر بیرون روند و تا دیر نشده – که تقریبا تاحدی فرصتها را از دست داده ایم و دارد دیر می شود – دنبال ایجاد پایگاه و جایگاه در مرکز استان و حتی کشور باشند تا با روحی بزرگتر و نگاهی عمیق تر به خدمت برای شهر کمر همت بندند و اگر مترصد بدست گرفتن مسؤلیتی در شهر هستند به پیشنهاد گزینه و حمایت از وی بسنده کرده و سراغ تخریب دیگر گزینه ها با هزاران برچسبِ نچسب نروند نه تنها تصمیم گیری برای مراجع ذی صلاح آسان تر خواهد شد بلکه روند کند تغییرات در سراشیبی ای متعادل قرار گرفته و بدنامی ای از شهر به عنوان اختلاف و جنگ و دعوا بر سر قدرت در اذهان به جا نخواهد ماند.
محمد علی قاسم زاده
جناب آقای قاسم زاده عزیز فکر می کنید اگر در دوره قبل از افراداصلاحطلب برای مدیریت یکی از ادارات انتخاب می کردند شما باز چنین مقاله ای می نوشتید؟
فکر می کنید افراد غیر اصولگرا و با لیاقت برای اداراتی که تجربه مدیریت آن را افراد غیر بومی کسب کرده اند، وجود نداشتند.
پس چرا آن زمان حرفی نمی زدید؟
باید توجه داشته باشید که آموزش و پرورش از مهمترین ادارت برای دولت محسوب می شود و شاید وزیر آموزش و پرورش باید آقای شیرزاد را تنبیه و عزل نماید.