پایان تاریک «ورق پاره های ذهن»

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی , مقالات
بدون دیدگاه
چهارشنبه - 3 آذر 1400

فرصتی شد تئاتر «ورق پاره های ذهن» نوشته آقای محمد رضا قدس ولی که با کارگردانی دوست عزیزم آقای علی صمصامی اجرا شد را به تماشا بنشینم.

اجرای موفق بازیگران این نمایش یعنی آقای سلمان حیدریان و خانمها آرزو جعفریان و پارمیدا حیدریان خوب به دل می نشست.

صحنه آرایی، نورپردازی و موسیقی زنده نمایش هم جذاب و تاثیرگذار بود.

بسیار خوشحال شدم که می دیدم هنرمندان استان و شهرمان توانسته اند اینگونه با هنر تئاتر موضوعی را به نمایش بگذارند.

البته همانقدری که نمی توانم از زیبایی کار گروه هنری تاخت در اجرای این نمایش تعریف نکنم، نمی توانم به پایان تاریک داستانی که آقای قدس ولی نوشته انتقاد نکنم.

«ورق پاره های ذهن» داستان زندگی عاشقانه نیلوفری بود که عشقش به خاطر اعتیاد به قهقرا می رود و او هم از فرط عشق می خواهد حال مرد معتادش را آنگونه درک کند که همسنخش می شود. یعنی گرفتار در دامن اعتیاد. اعتیاد تمام زندگیشان را نابود می کند تا جایی که زن را به تباهی می کشاند، غصه تباهی نیلوفر آنقدر برایش عذاب آور می شود که راه رهایی خود از منجلابی که در آن فرو رفته را تنها و تنها در خود کشی ، می بیند و داستان اینگونه به پایان می رسد. تاریک تاریک تاریک.

به نظرم تلقین این تفکر شیطان پسند که هیچ روزنه ای برای نجات یک انسان، جز خودکشی _ این گناه نابخشودنی که حتی گفتن و نوشتن واژه اش زجرآور و مشمئز کننده است_ وجود ندارد، آن هم در قالب هنر اثرگذاری مانند تئاتر، نه تنها قابل توجیه نیست بلکه بسیار مذموم و محکوم است.

پیشنهاد می کنم هنرمندان عزیز هنرهای نمایشی که در توانمندیشان شک ندارم، نمایشنامه هایی را برای اجرا انتخاب کنند که روحیه امید، نشاط و نجات را به فکر و ذهن مخاطب تزریق کند نه روحیه یاس، غم و بن بستی.

محمد علی قاسم زاده بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۰۲
برچسب ها:

You cannot copy content of this page