لست سین رسنت لی..
اون قدیم ترا ماه رمضون یه حال دیگه ای داشت.یه جور دیگه بود اصلا.
آدما عوض شدن یا بساط آدما نمیدونم فقط اینو میدونم انگار حال آدما خوب نیست حال دلشون رو به راه نیس. یه جمعیت تنها! خاتونای نیمه کاره ای که به هیچ کارشون نمیرسن…
قبلا سفره افطار پهن میکردیم از اینور خونه تا اونور خونه. افطار هم که هرشب نوبتی خونه یکی بودیم یه شب اون خاله یه شب این دایی یا همه جمع میشدیم خونه عزیزجون و آقاجون. ربنای شجریان و اذان موذن زاده و بعدشم نماز و دعای سفره و بسم الله آش رشته.بعد افطار هم کلی بگو بخند پای افسانه های پدربزرگ وفال گرفتنای مادربزرگ.
حتی فیلمای بعد افطار هم انگار یه حال و هوای دیگه داشت. انگار اگه اونارا نمی دیدیم افطارمون یه چیزی کم داشت این وسط!شبکه سه، دو، یک..
پشت سر هم فیلمارو میدیدم مبادا یکیش از دستمون دره بره و مجبور بشیم روز بعد تکرارشو ببینیم!سحرخوردنای دسته جمعی هم کنار تلویزیون و دعای ابوحمزه ثمالی، خوردن داشت ها.اما الان سفره ها آب رفتن هرجور پهن کنی بازم اضافه میاد!نه که سفره ها آب برن ااا. ادماش آب رفتن. دیگه نیستن ..
دیگه نداریمشون ..شایدم داریم و لابه لای گیرودار گرفتاریامون گمشون کردیم و عین خیالمونم نیست…
آدما دیگه حوصله خودشونم ندارن.از خداشونه حتی به بهانه نذری هم در خونه همدیگه رو نزنن..فیلماشم فقط فیلمن انگار! اهالی خونه حتی حوصله ندارن کنار هم یه قسمت از فیلمو تا اخر ببینن که خستگیش به تن کارگردان لااقل نمونه! سحری رو هم از ترس ضعف و غش فردا تازه اگه بخورن…
مدتهاست موسیقی زندگیمون به جای شهر باران محمد علیزاده،اعتراض و خیانت آرمینه..
دیگه کسی دعوتمون نمیکنه به بارون و آسمون…
دیگه دلمون روشن نیست…
افطار و سحر و سفره و سفرمون شده تلگرام و واتس آپ و اینستا.پستای غمگین اینو و اونو لایک می کنیم اما با غم عزیزای زندگیمون غریبه ایم.مدام از تنهایی می نالیم و عکس سلفی میذاریم.بعدشم منتظریم ببینیم چند تا لایک میخوره اما حاضر نیستیم حتی برای چندلحظه پای درد دل رفیقمون بشینیم و بهش ثابت کنیم لایکتیم رفیق! واسه آدمای مجازی زندگیمون با استیکرای قلب و بوسه،غش و ضعف میریم و یادمون نیست آخرین بار کی مامانو بوسیدیم و کی قربون صدقه خستگیای بابا رفتیم.بعضی وقتاهم که حتی حوصله همون آدم مجازیارم نداریم یه لست سین رسنت لی و خلاص…
خیلی وقته دیگه نه خنده هامون از ته دله، نه گریه هامون از سر شوق…
یاد اون عکسای سیاه و سفید و دسته جمعی آلبوم مادربزرگ بخیر…
کجاست اون کوچه؟!
چی شد اون خونه؟!
آدماش کجان؟!
خدا می دونه…
فاطمه رفیعی بهابادی(باران)
عالی عالی