در فراق یار

دسته: عمومی
۸ دیدگاه
چهارشنبه - 2 تیر 1395

در فراق یار

تا کی نشینیم و غم یار ببینیم

فرصت رفته ز عمر بسیار ببینیم

تا کی خبر ازکشتن وغارت بیاید

یکبار خبر از ظهور دلدار ببینیم

تا کی سبب هجرمعشوق ز یاران

یکبار مگر روی و رخسار ببینیم

تا کی سبب هجر شویم ز جهالت

یکبار شود عالم دین دار ببینیم

تا کی راس حسین ع روی نیزه

یکبار مگر به دست مختار ببینیم

تا کی مخفی بماند قبر گهروار

در کنج بقیع جزو اسرار ببینیم

تا کی سعودی سبب هجر مادر

یکبار خبر از مهدی بیدار ببینیم

تا کی تن رنجور رهبر بسوزد

یکبار طبیب تن تب دار ببینیم

تا کی عاشق چو پروانه بسوزد

ز هجرشمع وگل بی خار ببینیم
محمود حاجی محمدی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۰۶
برچسب ها:
دیدگاه ها
توکلی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 تیر 1395 - 1:47 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

در فراق یار سروده جالبی بود اجرتان با صاحب الزمان اقای حاجی محمدی

کارشناس ارشد ادبیات فارسی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 تیر 1395 - 11:57 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

خبر به شاعران شهر بافق باید داد. شاعران شهر بافق، مگر ساکتند، چندی است اشعار دوست فرهیخته هنرمند، نابغه ی دوران معاصر، جناب حاجی محمدی که بحق، وامدار وحشی بافقی است، در این سایت و در فضای مجازی منتشر می شودو نمی دانم از چه روی است که شعرای بافق، جانب سکوت گرفته اند و در نظرات این اشعار، نمی آیند سخنی بگویند و ارادتی بنمایند و اقرار کنند که شاید سالها باید بگذرد تا دگر مادر گیتی چو این فرزند بزاید در شعر البته. من به جناب میرسلیمانی پیشنهاد وافر می کنم زندگینامه آقای حاجی محمدی را به رشته تحریر درآورند و از این انقلابی که در شعر سبک سنتی ایران انجام داده اند، مصاحبه ای با ایشان انجام دهند. صائب، اولین تاثیرگذار شعر ایران بود و شاملو دومین آن. به نظر من، جناب حاجی محمدی می تواند سومین باشد، چرا که شاملو وزن و قافیه و ردیف را در هم شکست و آزادی در شعر را به ارمغان اورد. آقای حاجی محمدی یک پله بالاتر نشسته و در کنار در هم شکستن وزن و قافیه و دریف ، مضمون و معنا و آهنگ و مفهوم و ادبیات را نیز درنوردیده است. همه امروز، به هنر برخی موسیقیدانان که انقلابی اند اذعان دارند، اقای حاجی محمدی نیز یک انقلابی در شعر است. قدر او را باید دانست و به نظرم اداره فرهنگ و ارشاد باید برای شناخت ایشون و معرفی ایشون به جامعه ادبی ایران، پیشقدم شود.. شما به یک بیت شاهکار شعر بالا نگاه کنید:
تا کی سبب هجر معشوق ز یاران / یکبار مگر روی و رخسار ببینیم… در مصرع اول همه چیز در هم شکسته شده و یک آهنگ وزین کاملی به شعر داده است. فاعلاتن فاعلاتن فاعلن در این بیت به عرصه فراموشی رفته است. یا در مصرع آخر: ز هجر شمع و گل بی خار بینیم که در این مصرع، به طور کامل مفهوم شکسته شده و در ادبیات ایران که بلبل و گل با هم آمده است، اقای حاجی محمدی نشان داده که شمع و گل با هم می آید آنهم شمع و گل بیخار، منظور این است که اگر گل خار داشته باشد، ممکن است در موم شمع فرو رود و باعث سوزش گردد بنابراین گل با خار بماند برای بلبل و بی خارش برای شمع. این مفهوم جدیدی است که می توان به بحث نشست، هر چند که ممکن است آقای حاجی محمدی، خودش متوجه نباشند که چه سروده است. چرا که شنیدم ایشان در حالت خاصی فرو می رود و شعر به ایشان الهام می شود و همکاران سر کار، می نویسند. در هر صورت برای این شاعر گرانقدر آرزوی سلامت و بهروزی دارم و امیدوارم روزی، شعرهای ایشان به عنوان یک دیوان انقلابی در وزن، قافیه، سبک و مفهوم چاپ شود و آنهم به نام یک بافقی.

رضوی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 3 تیر 1395 - 2:47 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای کارشناس ادبیات فارسی کر… شما باید بری از حسادت بسوزی که این جور اتشت زده سروده های اقای حاجی محمدی
از سروده قبلی ایراد تشبیه و استعاره و مجاز و … گرفتی در صورتی که هم تشبیه هم استعاره و هم مجاز داشت از سروده فعلی هم ایراد وزن و قیاس و … می گیری تمام شعرها که نباید مثل شعر شما وزن و .. غیره داشته باشد در مورد ایراد شمع و گل بی خار هم اقای کارشناس باید بگویم بهتره یک مروری به اطلاعاتت بکنی و بیت
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند / ای دوست بیا رحم به تنهایی ما کن یادت بیاری لابد به شاعر این بیت هم ایراد می گیری که چرا شمه و گل را در کنار هم گذاشته !!
چقدر وقت گذاشتی تا از سروده اقای حاجی محمدی ایراد بگیری واقعا متاسفم که تا این حد تنگ نظری و نمی توانی ببینی که شخص دیگری مثل اقای حاجی محمدی که چون شما کارشناس ادبیات نیستند ولی بر اساس علاقه به شعر روی اوردند و می سرایند برو حسادت را کنار بگذار و به عنوان کارشناس اگر مرهمی نمی شوی لااقل خاری نباش
ما از شما بیشتر از دیگران توقع داشتیم
منتظر روزی باش که سروده هایشان باعث حسادت بیشتر شما خواهد شد
خواهشا ادب را رعایت کنید اقای کارشناس

فتاحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 3 تیر 1395 - 4:33 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای کارشناس که از کارشناسی جز کینه و تنگ نظری چیزی یاد نگرفتی شمع و گل بی خار منظور طرفداران حضرت که از دورماندن از شخصتیکه به گل بی خار تشبیه شده و مانند شمعی می‌سوزند می باشد
در ضمن بیت شمع و گل و پروانه و بلبل از شاعر دیگر را بخاطر بیار و عیبهای کینه ای نگیر

فتاحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 3 تیر 1395 - 5:11 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خطاب به اقای کارشناس ارشد که با این تحصیلات ادبی ادب را فراموش کرده اند و فقط تا نوک دماغ خود را می بینند

طاووس خنده کرد که رای تو باطل است     
هرگز نگفته است بداندیش حرفِ راست

مردم همیشه نقش خوش ما ستوده اند  
        هرگز دلیل را نتوان گفت مدعاست

بدگویی تو این همه از فرط بد دلی است             
از قلب پاک نیّت آلوده برنخاست

       .

       .

       .

در هر قبیله بیش و کم و خوب و زشت هست              
مرغی کلاغِ لاشخور و دیگری هماست

صد سال اگر به دجله بشویند زاغ را                         
چو بنگری همان سیه زشتِ بینواست

فتوحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 3 تیر 1395 - 5:21 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

مردي صبح از خواب بيدار شد وديد تبرش ناپديد شده ، شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد. براي همين تمام روز او را زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد مثل يك دزد راه مي رود، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند پچ پچ مي كند. آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه اش برگردد لباسش را عوض كند و نزد قاضي برود و از او شكايت كند.

اما همين كه وارد خانه شد تبرش راپيدا كرد.

زنش آن را جابه جا كرده بود

.مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه ميرود ، حرف ميزند و رفتار مي كند.

پائلو کوئیلو

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم 

دکترای ادبیات این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 5 تیر 1395 - 1:04 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

یعنی من کشته مرده نظر دوم هستم… کارشناس ارشد… بابا به زبان ظنر و بی زبانی، گفته که یه مسلمون
پیدا بشه اول به این آقای حاجی محمدی بگه: لازم نیست که یه نفر به زور شاعر بشه، بابا اینکاره نیستی بیخیال شو…و به سردبیر سایت بافق فردا که خودش هم همین نوع شاعر هستند بگه: آبروی شهر رو بردی با این اشعار… شما هم بیا مردونگی کن و اعتبار سایت رو حفظ کن… درسته سانسور میشه این نظر ولی خودش که می فهمه

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 تیر 1395 - 3:32 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای برزگری که یهو دکتر ادییات میشی تا کی میخواهی جناح بازی ادامه بدی کینه ها را خالی کن ..

You cannot copy content of this page