پرم ز حسرت آن روزهای بی تمدید
پراز سئوال ، پر ازاشتباه ، یا تردید
پرم ز حسرت آن روزهای بی تمدید
صدای گریه ی باران و های و هو در باد
هجوم دشنه براین شانه های زخمی بید
دراین هوای نفس گیر و تندر و توفان
سکوت ریزش برگ است و خنجر تهدید
و زخم های عمیقی که باز جاری بود
به رود حادثه های شکنجه و تبعید
مرا به سمت سیاهی کشان کشان می برد
مترسکی که ز ترکیب خویش می ترسید
چنان فشرده شب تیره پا ، که پنداری
هزار بار زمین بی ستاره ، بی خورشید
اسیر پنجه ی شب بی قرار و سرگردان
به دور محور تقدیر خویش می چرخید!!!
محمد مرتضایی
بازدید: ۱۶۳
درود بر استاد مرتضایی عزیز