نقد «خورشید خاموش» بر «اُمثبت»
با احترام و ضمن خداقوت به عوامل فیلم (اُمثبت) و آرزوی پیشرفت و توفیق روز افزون برای ایشان که موجب جریان سازی در زمینه فیلمسازی شهرستان بافق شده اند،با دقتی بیشتر و کمی جدی تر به فیلم تله یا نیمه بلند اُمثبت، ساخته حمیدرضا مرعشی، که در سینمای شهرک آهنشهر شهرستان بافق اکران و از رسانه (اینما)پخش شده است، با نگاهی نقادانه به بررسی و تحلیل آن بپردازیم.
اُمثبت، در همان روزهای اول با نام فیلم (سینمایی)عنوان شد که این موضوع یا نداشتن اطلاعات از سوی تهیه کننده و کارگردان و یا حرکتی غیر حرفه ای برای شانتاژ خبری و بزرگنمایی این اثر بوده است. فیلم سینمایی تعریف و قواعد خاص خود را دارد که با توجه به این مورد نمی توان هر فیلم بلندی را سینمایی تلقی کرد.
شنیده ها حاکی از این است که کارگردان فیلم بیان داشته که این فیلم قرار است در جشنواره ملی فجر حرفی برای گفتن داشته باشد و این در حالی است که اُمثبت حتی مجوز فروش بلیط در سینمای رسمی بافق را نیز نداشته و برخلاف مصاحبات و تبلیغات چشمگیر و وسیع برای این فیلم، مورد استقبال و اقبال عمومی نیز قرار نگرفته است.
از اخبار مربوطه می گذریم که البته خود نقدی است جداگانه به مسئولین، مبلغین و عوامل این فیلم و به سراغ ساختار فیلم می رویم.
اولین ضعف فیلم، نام این اثر است.(اُمثبت) ذهن مخاطب را نه تنها درگیر نکرده بلکه در همان ابتدا موضوع کلی فیلم را که احیاناً اهدا عضو است را برملا می سازد.(البته با توجه به فیلم، داستان عاشقانهای روایت می شود که در گوشهای از آن به مبحث اهدای عضو نیز اشاره میشود.)
مورد بعدی که مهمترین رکن یک فیلم است، فیلمنامه یا سناریو می باشد.از دنیای سینمای کلاسیک تا مدرن نظریهپردازان بزرگی به معرفی شیوههای گوناگون نگارش فیلمنامه پرداخته اند که توضیح و تمثیل آن در این مجال نمی گنجد. منتهای امر در ابتدایی ترین موارد نگارشی اعم از:وحدت موضوع، شخصیت پردازی و… می توان به مشکلات غیرقابل اغماضی از جمله:نافرجامی اتفاقات فیلم، عدم سنخیت اتفاقات با موضوع واحد و مغایر بودن اکثر لوکیشن ها با موضوع اهدا عضو که از مشکلات اساسی این فیلم بود، اشاره کرد.
یک مورد از دیالوگ این اثر را به عنوان مثال می آوریم: در سکانسی که دختر بچه در بیمارستان بر بالین جسم بی جان مادرش ایستاده و با پدرش صحبت میکند، پدر در حال گریه می باشد و دختر بچه از او می پرسد:(آیا پیاز پوست کنده ای؟ اینجا که پیاز نیست)
پدر میگوید:(من در خانه پیاز پوست کنده ام!!!)
آیا نویسنده آنقدر مخاطب را سادهلوح انگاشته که چنین دیالوگی را خلق کرده است!؟؟!
در زمینه سناریو ظاهراً عاشقانهای که در فیلم بین رضا و هانیه در جریان میباشد، نویسنده برای اظهار شدت این عشق از سکانسی پرده برمی دارد که هانیه، اسب معشوقه خود(رضا)را به چشم رقیب عشقی خود نگاه میکند و این اتفاق سطحی نگرانه و سخیف، بی کیفیت ترین تعریف از عشق را بیان می کند.
در مبحث تصویر برداری و قاب بندی، به سکانس آغازین فیلم(فرار دختر و پسر)اشاره می کنیم که به صورت یک نما و چند کات ساده گرفته شده است و حتی برای بهتر شدن کار به خودشان زحمت تصویربرداری از چند نما و زاویه را نیز ندادهاند و در این تعقیب و گریز، کاراکترها از کادر دوربین جا میمانند و یا بیرون زده می شوند که این امر عدم دقت در تصویربرداری و سهل انگاری کارگردان را میرساند.
درباره صدابرداری میتوان به صدای بسیار نامطلوب و نامربوط محیط اشاره نمود به طور مثال:صدای گوشخراش تهویه های بیمارستان که همواره با آمبیانس محیط و صدای قدم های نامتعارف بازیگران همراه بود و شنیده میشد، عدم توجه و تجربه صدابردار و کارگردان را می رساند و به هیچ عنوان این اصوات، حرفهای و قابل قبول نیستند.
در مجموع،ضمن خداقوت به عوامل فیلم که به گفته کارگردان این اثر حرکتی تابو شکننانه در صنعت فیلمسازی رقم زدند،باید گفت، اُمثبت فیلمی ضعیف و فاقد استانداردهای فیلمسازی می باشد و شاید به خاطر چند تن از عوامل حرفهای توانسته ظاهر یک فیلم نیمه بلند را به خود بگیرد.اما به خاطر ضعف در پردازش فیلمنامه و کارگردانی نمیتوان به عنوان یک اثر موفق از آن نام برد.
من از مفصل این باب مجملی گفتم
تو خود ز مجمل من،رو مفصلی برخوان
خورشید خاموش
https://www.instagram.com/khorshidkhamoosh
https://t.me/khorshidkhamoosh
نقد خیلی غیر کارشناسانه نوشته شده است.
سکانس حسادت به اسب، اتفاقا سکانس قشنگی بود.