چرخه فولاد خود را که برخی برای به سرانجام رساندن آن جانشان را گذاشتند براحتی از دست ندهیم
چرخه فولاد طبق اطلاعات بنده متشکل از حلقه های زیر می باشد :
1- استخراج ماده معدنی
2- خردایش آن ( دانه بندی )
3- کارخانه فرآوری
4- کارخانه آگلومراسیون
5- کارخانه گندله سازی
6- کوره بلند
7- احیاء و فولاد سازی
سی و چند سال شرکت سنگ آهن و ما مردم نجیب، ذخایر خدادادی معدنی منطقه خود را استخراج، در کارخانه خردایش دانه بندی و جهت آبادی اصفهان و تامین خوراک ذوب آهن آن ارسال کردیم.
در سالهای اخیر و با سیاستی خاص و زیرکانه، اقدامات زیر در جهت تکمیل چرخه فولاد شهرستان صورت گرفت :
1- کارخانه فرآوری چغارت با هدف مصرف سنگ آهن با عیار پایین و تولید کنسانتره ( خوراک کارخانه های گندله سازی ) در زمان مدیر عامل فقید راه اندازی گردید و هم اکنون در حال تولید 3.2 میلیون کنسانتره در سال بوده که به ذوب آهن اصفهان و کارخانه فولاد سازی کشور ارسال می گردد.
2- کارخانه آگلومراسیون با هدف مصرف سنگ آهن ریز دانه چغارت که به جهت اندازه برای کوره بلند مناسب نیست راه اندازی گردیده که بالطبع در حال حاضر محصول آن نیز پس از تولید باید به ذوب آهن اصفهان حمل گردد.
3- کارخانه دو میلیون تنی کنسانتره و فرآوری سنگ های کم عیار شرکت که قرارداد آن منعقد و با توجه به تعهد ایجاد شده برای شرکت، در مرحله ای بی بازگشت به جهت بهره برداری قرار گرفته است.
4- مجوز احداث کارخانه کوره بلند یک میلیون تنی که توسط شرکت سنگ آهن و به همراهی شرکت شهداب از مالک آن ( معظمی ) خریداری و با توجه به اینکه مالک اصلی ( 51 در صد ) این کارخانه شرکت شهداب بوده و خصوصی محسوب می شود، امکان سنگ اندازی از ذوب آهن اصفهان و نه هیچ کس دیگری در این خصوص وجود ندارد.
5- کارخانه گندله سازی سه چاهون نیز با هدف جلوگیری از خروج 5 میلیون تن کنسانتره تولیدی شرکت از شهرستان، پیگیری شده و در اواخر سال قبل مجوز فاینانس آن صادر و با سرمایه گذاری کشور چین، تقریباً در مرحله ای بی بازگشت به جهت بهره برداری قرار گرفته است.
اما در این میان سرنوشت حلقه نهایی که می توانیم با آن پا جای پای ذوب آهن اصفهان گذاشته ( کابوس مافیای فولاد ) و به جرات می توان گفت به دلیل وجود ذخایر فراوان معدنی در منطقه و عدم وجود هزینه سرسام آور حمل سنگ، حتی جلوتر از آن قرار بگیریم؛ کارخانه فولاد سازی و احیای ابویی که پس از گذشت چندین سال از واگذاری آن، در هاله ای از ابهام قرار گرفته است .
آیا از خود پرسیده ایم چرا خریدار آن به دلایل واهی از ساخت آن طفره می رود؟
آیا حساسیتی که به جهت واگذاری شرکت سنگ آهن وجود دارد در پیگیری ساخت آن کارخانه در ما وجود داشته است؟
علی ایحال اگر بنده را متهم به ساده لوحی و خوش بینی نمی کنید می خواهم بگویم که در صورت عدم وقفه در کارهای زیر بنایی در حال وقوع که در بالا به آن پرداختیم، آینده شهرستان آنچنان که این روزها سیاه و وحشتناک ترسیم می شود نبوده بلکه بسیار روشن خواهد بود. اما سوال اساسی؟!!!!!!
چه کسی و یا کسانی و با چه هدفی نمی خواهند این آینده شکل بگیرد؟ آیا برخی مردم و حتی مسئولین شهرستان نیز ناخواسته ( هیچ بومی خواسته دست به چنین کاری نمی زند ) وارد این بازی شده اند؟ آیا در این لحضات حساس و سرنوشت ساز تاریخ دوباره تکرار شده و کلاه گشاد سال 86 به سرمان خواهد رفت؟ آیا آنان که از رفتن سخن می گویند برنامه ای برای آینده شرکت و شهرستان طراحی کرده اند؟ و اینکه قطعاً مرور زمان مشخص خواهد کرد خائن اصلی ( خواسته و یا ناخواسته ) در حق این مردم نجیب و رنج کشیده کیست؟
و اما حرف آخرم با ذوب آهن اصفهان و مافیای زخم خورده فولاد را از زبان مرحوم دهستانی در مراسم تودیع خود که با کنایه با آنان که وجودش را طاقت نیاوردند گفت می گویم : ” هواپیمای پیشرفت منطقه و شهرستان به پرواز در آمده، چه بخواهید و چه نخواهید به سر منزل مقصود خواهد رسید.
ذره بین
این تصمیمی بی خردانه است که پنجاه و یک درس شرکت شهداب باشد و سنگ آهن مرکزی فقط 49درصد سهامدار باشد عملا افسار این کارخانه در دست شهداب است