خونهای آلوده یا…؟
تعطیلات اخر هفته با سه نفر از همشهریها و چهاز نفر از دوستان یزدی دوران دانشگاه وعده کرده بودیم برای تفریح به تفت و شیرکوه برای کوهنوردی برویم .
پس از رسیدن به یزد و امدن دوستان یزدی به طرف تفت و شیرکوه راه افتادیم بعد از گذشت یکساعت به شیرکوه رسیدیم ماشین را پارک کرده و وسایل را برداشته و برای صعود به شیر کوه راه افتادیم.
پس از دوساعتی به قله رسیدیم ساعت یک بود پس از صرف چای و نهار و بیان خاطرات دوران دانشگاه بطرف پایین کوه راه افتادیم وعده کردیم دوراهی بافق تا انجا خداحافظی کنیم به همین خاطر دوستان یزدی سوار بر ماشینشان شدندو حرکت کردند ما هم بعد از گذاشتن وسایل در ماشین حرکت کردیم بعد از طی مسافتی از دور صحنه ای ما را دچار وحشت کرده بود باورمان نمی شد با عجله به طرف انها رفتیم کامیون سنگ در خط سبقت با انها برخورد کرده بود راننده ماشین بعلت نبستن کمربند بیهوش بود و سه نفر دیگر خونریزی شدید داشتند فوری با اورژانس تماس گرفته و خبر حادثه را دادیم .
بعد از امدن انها و انتقالشان بطرف یزد و بیمارستان شهید رهنمون خود را به انجا رساندیم از عوامل اورژانش جویای حال شدیم گفتند راننده کما رفته است و دوستان دیگر بعلت خونریزی شدید نیاز به خون دارند گروه خون یکی از انها o مثبت است از بین دوستان من گروه خونی o مثبت داشتم بهمین خاطر برای اهدای خون اقدام کردم قبل از گرفتن خون وقتی فهمیدند که من بافقی هستم از گرفتن خون ممانعت کردند علت را پرسیدم گفتند که خون اهالی بافق ایراد دارد و نمی توانیم از خون انها استفاده کنیم گفتم دوستم در حال جان دادن است و من گروه خونی o مثبت دارم اما در جواب گفتند که اهالی بافق به خاطر تشعشعات رادیواکتیو خونشان الوده است و قابل اهدا به دیگران نیست از حرفشان حیران ماندم .
پس از رسیدن به یزد و امدن دوستان یزدی به طرف تفت و شیرکوه راه افتادیم بعد از گذشت یکساعت به شیرکوه رسیدیم ماشین را پارک کرده و وسایل را برداشته و برای صعود به شیر کوه راه افتادیم.
پس از دوساعتی به قله رسیدیم ساعت یک بود پس از صرف چای و نهار و بیان خاطرات دوران دانشگاه بطرف پایین کوه راه افتادیم وعده کردیم دوراهی بافق تا انجا خداحافظی کنیم به همین خاطر دوستان یزدی سوار بر ماشینشان شدندو حرکت کردند ما هم بعد از گذاشتن وسایل در ماشین حرکت کردیم بعد از طی مسافتی از دور صحنه ای ما را دچار وحشت کرده بود باورمان نمی شد با عجله به طرف انها رفتیم کامیون سنگ در خط سبقت با انها برخورد کرده بود راننده ماشین بعلت نبستن کمربند بیهوش بود و سه نفر دیگر خونریزی شدید داشتند فوری با اورژانس تماس گرفته و خبر حادثه را دادیم .
بعد از امدن انها و انتقالشان بطرف یزد و بیمارستان شهید رهنمون خود را به انجا رساندیم از عوامل اورژانش جویای حال شدیم گفتند راننده کما رفته است و دوستان دیگر بعلت خونریزی شدید نیاز به خون دارند گروه خون یکی از انها o مثبت است از بین دوستان من گروه خونی o مثبت داشتم بهمین خاطر برای اهدای خون اقدام کردم قبل از گرفتن خون وقتی فهمیدند که من بافقی هستم از گرفتن خون ممانعت کردند علت را پرسیدم گفتند که خون اهالی بافق ایراد دارد و نمی توانیم از خون انها استفاده کنیم گفتم دوستم در حال جان دادن است و من گروه خونی o مثبت دارم اما در جواب گفتند که اهالی بافق به خاطر تشعشعات رادیواکتیو خونشان الوده است و قابل اهدا به دیگران نیست از حرفشان حیران ماندم .
از بین همه فقط گروه خونی من درست بود که ان هم به علت فوق اهدای خون امکان پذیر نبود
خونریزی دوستم هر لحظه بیشتر می شد و به مرگ نزدیکتر ….
خونریزی دوستم هر لحظه بیشتر می شد و به مرگ نزدیکتر ….
محمود حاجی محمدی
بازدید: ۴۱۳
برچسب ها:
منم صحت این حرف را تایید میکنم چون یزد و آزادشهر و میبد و اردکان دارای پایگاه انتقال خون هستن ولی بافق نه