نسل جوان امروزی را دریابیم!
نسل امروز، نسلی که در اوج صدای شیون توپ و تفنگ و ویرانی خانه ها پا به عرصه زمین گذاشت و از محبت اجتماعی عقب ماند، نسلی که در انتظار لحظه ای آرامش ماند اما تنها جنگ، مقاومت، خون و خونریزی؟ پدرها جویبارهای سرزمینشان را با خون آبیاری کردند که نکند خشک بماند و به دریا نرسد، همه و همه گذشت!!
شیرخواره دهه 60 به دور از هر آرامشی قد علم کرد و بزرگ شد ، نوجوانی اش را با دغدغه کنکور گذراند که شاید کسی شود! کاره ای شود و بتواند خدمتی کند، دلی را سبز کند و خانواده ای را آرام چه بسا که نمیدانست دوباره بازنده است؟ جان و جوانیش را در عرصه علم و حلم گداشته و اکنون که بازگشته کسی او را نمی شناسد ، سرگردانتر از دیگران، گم شده در عقب ماندگیهای دیرین. به هر کجا برود دست محکمی بر سینه اش میکوبند و بلاتکلیف تر از قبل میماند اگر بتواند سپر قوی «پ» را جلو خود بگیرد زنده میماند و گرنه جایی برای باقی ماندن در آین ناکجا آباد ندارد!
نسل جوان امروز متفاوت تر از چند دهه پیش است، سینه خیز در این زمین های خاکی به جلو آمده تا شاید روزی بتواند این زمین های خاکی را آباد کند، اما حیف در جایی زندگی می کنیم که بیچاره ترینان را در خاک میکشند ! این جوان سینه اش زخمی و چشمانش به امید سراب زیبایی که در جلوی دیدگانش برق میزده است غرق شده است.
دستش را بگیرید نگذارید تشنه بماند . بگذارید در تحقق امیدها و اهدافش سیراب شود، خودی نشان دهد. نوبت شماست !! جوانان امروز را در این صحرای بی کسیها سرگردان تر نکنید بگذارید جوان علمی امروزی گل های وجودش را شکوفا کند و شمیم عطرآگینش در زمین و آسمان پخش شود .
ربابه ملاحیدری بافقی