بیستون
امشب این دیده ی گریان بَرِ دلدار بریم
به مناجات چه حاجت که دلی زار بریم
بنویسیم که با کهنه رفیقت چه سبب
چه گناهست چنین نسخه به عطار بریم
دِلِ بیمار شد از دست طبیبان همه درد
چه نظر بود که خونابه به اظهار بریم
کِشتِ بی حاصل ما جز مددش کار نبود
حاصل از کشت چه باشد که به دیدار بریم
بیستون چیست ؟!که ما تیشه به این کام زدیم
نعره از تیشه شنیدیم به قهار بریم
گر چه شیرین به پی از تیشه ی فرهاد نشست
بی سبب نیست که ما عقده به دادار بریم
همه گویند رضا شو که رضا نیست که نیست
به ارادت نظری باد به گلزار بریم
محمد رضا کارگران بافقی
بازدید: ۵۱