ای چارفصل زندگیم با تو چون بهار

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
چهارشنبه - 11 فروردین 1395

در غم گذشت گر چه همه زندگانیت
کی کم شد از محبت و از مهربانیت؟
حتی فرشتگان خدا رشک می برند
بر چهره ی ز نور خدا آسمانیت
چون برگهای زرد خزان ریختی شبی
پای من آن حلاوت و شور جوانیت
آن قدر پاک و صاف و زلالی که هر سحر
خورشید میرسد که بپرسد نشانیت
پلکی بزن که صبح،شکوفا شود ز نو
در برگ،برگ پیرهن ارغوانیت
دست مرا گرفته و با خویش می بری
همپای کفش های قشنگ کتانیت
وقتی به شانه های شما تکیه میزنم
خم میشوم به جای هلال کمانیت
ای چارفصل زندگیم با تو چون بهار
هرگز نبینم ای گل من ناتوانیت
“زهرا شمس الدینی قطرم “


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۷
برچسب ها:

You cannot copy content of this page