خدمت به خلق یا…
امروز می خواهم خاطره ای برایتان بنویسم که تازه اتفاق افتاده است، از خداوند می خواهم کمک کند تابا صداقت بنویسم نه از روی غرایض شخصی.
یکروز یکی از دوستان به بنده مراجعه کرد واز من خواست تا کاری برایش انجام دهم وموردی را در یکی از ادارات شهرستان برایش پیگیری کنم.بعد از توضیحاتی که داد گفتم با توجه به مدارکی که دارید میتوانید این کار را انجام ندهید واین پول را پرداخت نکنید گفت میدانم ، اما چاره ای نیست چون هنوز با این اداره کار دارم ومی ترسم در آینده برایم مشکل تراشی کنند.
درهر صورت پذیرفتم وبه آن اداره رفتم ، درابتدا گفتم از نظر قانون درست نیست ومن می توانم این کار را انجام ندهم حتی معاون محترم آن اداره با نظر بنده موافق بود وگفت تواین کار را انجام بده ما با تو همکاری می کنیم هم در تعیین مبلغ هم درپرداخت بصورت اقساطی.
اگر صادقانه بخواهم بگویم ، از همان روز اول گوشه هایی از نا صادقی ودروغ را در گفتارشان حس کردم اما با خودم گفتم این فکر ، شیطانی است ونیازی نیست آنها به من دروغ بگویند.
در هر صورت بالاترین قیمت ممکن را برایم در نظر گرفتند وبعد از روز ها دوندگی آقای رئیس دستور دادند تا 40% نقد ومابقی بصورت اقساط پرداخت شود.طبق دستور کتبی آقای رئیس عمل کردم وزمانی که برای پرداخت مابقی به امور مالی رفتم مسئول آن بخش گفت بیخود همچین دستوری داده اند،اصلا از اختیارات ایشان نیست که چنین دستوری بدهندو…
مجددا برای حل این مشکل به راس هرم آن اداره برگشتم تا به آقای رئیس بگویم شما قول همکاری دادید وحتی کتبا نوشتید،که در کمال تعجب دیدم مسئول امور مالی هم پشت سرم آمد وبا لحنی تند به رئیس خودش تاخت که چرا همچین دستوری داده اید شما حق ندارید این کار را بکنید،میخواهید کتبا بنویسم که شما چنین اختیاری نداریدو…
هاج وواج مانده بودم که رئیس کیست؟اینجا چه کسی دستور می دهد؟
با دیدن شرایط موجود از کوره در رفتم وگفتم اینها همه اش بازی است شما برای خدمت به خلق نیامده اید خدمت به خلق خدا لیاقت می خواهد که شما ندارید شما همه در خدمت شیطانیدو…
جای تاسف وتامل بسیار داشت که یک زیر دست برای بالا دست تعیین تکلیف می کرد وبالا دست هم نا توان وعاجز در پاسخگویی واین صحنه بسیار زشت بود برای اداره ای به آن بزرگی.
سرتان را درد نمی آورم از همان روز (نمی دانم توسط چه کسی)گره کوری در پرونده ایجاد شد وتا این لحظه آن گره باز نشد.
حتی معاون محترم آن اداره پرونده را گرفت وگفت من خودم حلش می کنم وبا شما تماس می گیرم اما نه تماسی گرفته شد ونه دیگر به تماسهای من پاسخ داده شد. به هر کس که در آن اداره می شنا ختم مراجعه کردم یا تماس گرفتم اما دریغ، هیچ کس پاسخگو نبود.
قابل ذکر است ، در آن اداره افرادی بودند،با وجدان وشرافتمند اما چه سود کاری از دستشان برنمی آمد،وسکان قدرت دست کسانی بود که ظاهرا خدمتگذار خلق بودند اما در عمل خدمتگذار هوای نفس.
این مطلب را هم بگویم که همین گله وقصه را به یکی دو نفر از بزرگان ومسئولان شهر هم گفتم اما انگار آنها هم از وضع موجود راضی نبودند ودل پر دردی داشتند.
واین یک واقعیت دردناک از فضای حاکم بر یکی از ادارات شهرمان است که بعضی از افراد هنوز قدرت را در دست دارند ودوست دارند با تفکرات منسوخ شده وغلط گذشته علایق وسلایق خود را پیاده کنند.
بااین وضع موجود همین که به صورت کج دار و مریز ونصفه ونیمه شهری داریم ودور هم جمع هستیم جای شکروسپاس دارد وبهتر از این هم نمی شود ونباید بیش از این توقع داشت.
انشائا…همه ما ازجانب خداوند بزرگ هدایت شده وتحت توجه وعنایت مولایمان حضرت مهدی (عج) درراستای خدمت به مردم قدم برداریم که مرز بین خدمت به خلق خدا وشیطان بسیار باریک است.
التماس دعا
حاج محمود ملا حیدری
با سلام
آقای ملاحیدری شما با این نوشته خودتان سعی دارید چه مشکلی را حل کنید.
فلان مشکل، فلان اداره، فلان معاون و فلان و فلان … من خواننده باید چه چیزی را از این نوشته نامفهوم شما برداشت کنم.صرف اینکه مطلبی نامفهوم بنویسیم و اسم خودمان را در زیر ان بگذاریم که کاری درست نمی شود. شما اگر میخواهید به نام خودتان مطلب بنویسید با ابتدا بیشتر مطالعه کنید .