دلنوشته

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
پنج‌شنبه - 18 بهمن 1397

شب های بی مادری ..
خیلی دلتنگی و دلگیری میاره مخصوصا واسه خونه هایی که چراغش یهو خاموش بشه .چراغی که بدون روشنایش دیگه تو تاریکی رها میشی ..خودتیو دل خودت …
شب های بی مادری حضرت زینب چه جوری بوده؟؟
سخته
سنگینه
وقتی دلت هوای بوی مادرت رو داره .وقتی تشنه ی محبت مادرتی که نیست میمیری.
مثل ماهی تنگ بلور که به مرور زمان آب تنگ تموم بشه و جون بده …
شب های بی مادری این روزها خیلی آدمو سبک تر میکنه
شاید خانم فاطمه زهرا نظری بر دل بی مادرا انداخت ..
تو این شبا اگه بی مادری با خانم درد دل کن ..غم هات و مثل من برا ایشون بگو که میدونه چی کشیدی …
شب های بی مادری یعنی اینکه دل از آدمها و دنیاش ببر دل بده به خانم فاطمه ی زهرا ..
یه گوشه از خیابون کنار موکب ها بمون .
تویی که دلت واسه چای مادرت لک زده ..
چای موکب های مادرمون فاطمه هر شب تازه دمه….
آخ که چقدر خالی میشی تواین شبها …
شب های بی مادری نه
شبهای مادرم فاطمه برای اونایی که مثل من بی مادرن شب های مادریه نه بی مادری…
وقتی تو این هوای سرد زمستون با شنیدن نام ایشون دلت گرم میشه بدون هوای دلت و داره…
شب های این روزها برای من شب های بی مادری نبود …
حس کردم وجود ایشون رو
برکتش که از نام مبارکش میباره (فاطمه الزهرا)..
و در آخر صلواتی برای سلامتی مادران..
بخصوص مادرانی که آسمونی هستند…
(نعیمه توکلی)


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۲۷
برچسب ها:

You cannot copy content of this page