یادداشت مرتضی غرقی خبرنگار صدا و سیما درباره سفر به بافق
امسال روز خبرنگار برایم رنگ و بویی دیگر داشت . رنگی از جنس دشتهای تفتیده کویر که توام با بوی محبت کویر نشینان بود . مردمی فرهنگی آمیخته با مذهب و پر تلاش که همه دغدغه اشان تولید و سربلندی کشور بود .
درسهای بسیاری از این سفر دوازده ساعته گرفتم . در معدن سنگ آهن بافق و ملاقات با سخت کوشان تولید ملی . یا سازندگان کارخانه گندله سازی در گرمای چهل و چند درجه .همه درس بود . همیشه بر خود می بالیدم که با یکی از سخت ترین مشاغل دست و پنجه نرم می کنم اما وقتی از نزدیک تلاش کارگران و مهندسان معدن سنگ آهن چغارت را دیدم دریافتم که هستند کسانی که جلو تر از ما و پیشگام تر از ما در دفاع از این مرز و بوم تلاش می کنند .
آشنایی با مهندس فلاح مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی بافق که خبرنگاران او را دوره کرده بودند برای پرسیدن نیز تجربه ای دیگر از نوع مدیریت تعاملی بود .
خبرنگاران بومی و محلی به گونه ای از او سوال می کردند که او پاسخگوی تمامی مشکلات مملکت است و او هم متواضعانه مشکلات را بر گردن می گرفت و برای آنها راه حل ارایه می کرد . به هر حال آنچه در بافق دیدم همدلی خالصانه ای بود که تنها در کویر می توانی بیابی .
دوستان جدیدی پیدا کردم که پشت صحنه شرایط را برای حضور حقیر در بافق فراهم کرده بودند و مسولانه مسایل و مشکلات منطقه را بازگو می کردند .
در این بین دوست خبرنگار بافقی که دغدغه اش تعالی و پیشرفت منطقه و کشور بود و از باند بازی و رشوه گیری گله می کرد و با همه انتقادات موجود، از پیشرفت کارها و تلاش مسؤلین بافق در چند سال گذشته ابراز رضایت می کرد.
خلاصه اینکه سفر امسال در بافق روز خبرنگاری جدید و متنوع برایم رقم زد.
زیارت آستان مقدس امامزاده عبدالله (ع)،دیدن کویر بکر کاراکال که باعث رونق گردشگری بافق شده است،قلعه باقرآباد،نخلستانها و پارک آبشار که مانند نگینی در کویر می درخشید هم برایم ماندگار شد.
همچنین حضور در کافه کتاب پژواک بخش دیگری از برنامه ای بود که برایم تدارک دیده بودند .
جمعی صمیمی و فرهیخته که بیشتر تمرکزشان برفرهنگ سازی منطقه بود نه چیز دیگر و خلاصه اینکه ترغیب شدم سفر به استان یزد را بار دیگر تکرا کنم تا عمق اطلاعاتم از این استان شهید پرور و شجاع بیشتر شود .
مرتضی غرقی