معرفت او(۲)

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
شنبه - 11 آذر 1402

 

«عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَی» قسمتی از حدیث امام صادق علیه السلام با ابوبصیر است.وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ‏ الْقُرُونُ‏ الْأُولَى‏( بحار الأنوار، ج‏۴۳، ص: ۱۰۵).

همین عبارت را بارها و بارها مزه مزه کنیم. کلید واژه ها را چندباره مرور کنیم. الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى ، عَلَى مَعْرِفَتِهَا، دَارَتِ، الْقُرُونُ‏ الْأُولَى این کلید واژه ها چه می گویند؟ چه نشانی در خود دارند؟

صحبت از معرفت است. معرفت الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى که فاطمه سلام الله علیهاست. گویی تحولی در قرون گذشته صورت گرفته است. برای آنها که در خراب آباد دنیا زندگی می کنند و در بیابان های آن، تشنه لب به این سوی و آن سوی می روند، این جمله حکم آب حیات را دارد و خبر از آبادی می دهد.

گذشته ها با معرفت او آباد شده است. تشنگان حقیقت، به تکاپو می افتند. کدام آبادی؟ مگر می شود معرفت شخصی باعث آبادی شود؟ مگر می شود ره آورد یک معرفت آبادی باشد؟ اصلا این آبادی چگونه است؟

اگر او دختر خاتم پیامبران است، که هست، چه ارتباطی با گذشته دارد؟ اصلا او با قرون گذشته چگونه پیوند می خورد؟ چگونه دختری که به نقل تاریخ، هجده سال بیشتر در روزگار خودش زندگی نکرده است، باعث آبادی زمانی پیش از حیات خود باشد؟ ذهن آدمی به تقلا می افتد. ناقل کلام امام صادق علیه السلام است. مسلما او از سر هوا و هوس سخن نگفته است. شنونده هم انسانی معمولی نیست. عالم است، دانشمند روزگار خودش می باشد. سند حدیث هم محکم است. پس این کلمات چه معنایی دارد؟

محمد جواد عسکری باقرآبادی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۹۰
برچسب ها:

You cannot copy content of this page