اردوي مدارس راهنمايي به مناسبت روز هواي پاك
دوم ارديبهشت هرسال بنام روززمين پاك نامگذاري شده است به همين بهانه وباهمت سنگ آهن مركزي ايران.هلال احمر وآموزش وپرورش شهرستان.مدارس راهنمايي پسرانه كه درطرح ملي دادرس مقامهاي اول تا سوم را كسب كرده بودند در اردويي مشترك شركت كردند. كارها تقسيم شده بود بچه هادرمسجد روستا جمع شدند ودرفضايي صميمي صبحانه خوردند وپس ازآن رياست محترم آموزش وپرورش از بچه ها بخاطر تلاششان قدرداني نمودند.
بچه هابه اقتضاي سنشان شلوغ بودند.قرارشدگشتي داشته باشند دراطراف روستاي زيباي قطرم و بصورت نمادين زباله هاي طول مسير را جمع آوري كنند.محيط بانان محيط زيست هم آمده بودند وچه صادقانه ازنگرانيهايشان ميگفتند.كه اينجا بهشت گربه سانان ايران است ونماد گربه سانان جاي ديگريست ازپوشش گياهي وجانوري منحصر بفرد كوه بافق گفتند واز نوجوانان خواستند با ديدي نو به اين قضيه نگاه كنند.ما مخلوقات جالبي هستيم خود را اشرف مخلوقات ميدانيم وباعث نابودي مخلوقات ميشويم خودرا تنها مخلوق داراي تفكرميدانيم وبدون تفكر زمينمان وهرآنچه دراوهست را نابود ميكنيم
گشت دراطراف روستادلچسب بودجاي شما خالي تا سرچشمه روستا رفتيم بچه هادرآنجاچاي هيزمي درست كردند وبا هم خورديم. لذت عجيبي دارد كه ازسرچشمه مشتي آب بخوري واز گوارايي آن لذت ببري آبي كه درشهرنه هست ونميتواني بيابي.
پس از مدتي استراحت گروه براي بازگشت آماده شد. در طول مسير بچه هابا تعدادي ازگياهان دارويي خاص منطقه كوه بافق آشناشدند ومقداري جمع آوري كردند.عطرخوش گياهان منطقه انسان را سرمست ميكندعطر پودينه وكاكوتي وآويشن وكلپوله و……جايتان خالي
بچه ها خوبند اما بايد ازكسي الگو بگيرند وقتي پدري آشغالهايش راازشيشه اتوموبيل به بيرون پرتاب ميكند چه انتظاري از فرزندش داريم وقتي يك روزدرسال بصورت نمادين زباله هاراجمع آوري ميكنيم نوجوان زباله هاي جمع آوري شده خود را بدوراز چشم مربي خودچنان بصورت نمادين به كناري پرتاب مي كند كه براي جمع آوري ان نيروي بيشتري ميطلبدوبه ما ميفهماند كه كاربايد اصولي باشد بايد ازهمان مدارس شروع شود واصلا نبايد زباله اي باشد كه نياز به جمع آوري داشته باشد
بعد ازبازگشت درهمان مسجد نهارمان را ميخوريم ودوستان هلال احمرفشارخون مردم روستا را كنترل ميكنند ويك روز خوب بپايان ميرسد.راستي آنطور كه كلاغه بهم خبررسوند دوروز قبل مدارس راهنمايي دخترانه هم به اردويي مشابه رفته بودند اما من درجريان نبودم تا گزارشي بگيرم وطبق معمول انتقادي بكنم اين راهم بگويم كه من مربيشان بودم ودرجريان نبودم حالا شما پيدا كنيد پرتقال فروش را.ياد داستاني افتادم كه سه نفروارد ايستگاه راه آهن ميشوند ومتوجه ميشوند كه قطارشان حركت كرده شروع به دويدن ميكنند دونفرشان به سختي سوارميشوند نفرسوم مي نشيند وبا صداي بلند ميخندد.رهگذري ازاوميپرسدتوازقطارماندي ودوستانت سوارشدند چراميخندي؟ وجواب ميشنود كه آخرمن مسافر بودم دوستانم براي بدرقه من آمده بودند.
به اميد روزهايي پرازشادي وموفقيت..
محمد رضا رضايي بافقي
آقای مربی منتقدتوقع این بود که نامی از طرح ملی دادرس هم می بردید تا مردم خوب ما بدانند اینها دانش آموزان منتخب المپیاد آماده هستند حرف از گیاهان داروئی وجمع آموری زباله وشلوغی بچه ها گفتید الا مزایای این طرح