نگاهی به آسمان بافق
با مساعدت شرکت سنگ آهن بافق و به همراه جمعی از دبیران عزیز بافقی به رصدخانه مجتمع چادرملو رفتیم. بعد از مدتها، نگاهی به آسمان پرستاره کردیم و پدیده بسیار نادری را در آسمان دیدیم.
حالا اگر حوصله دارید، بنشیند و گزارش مختصری از این رفت و آمد را بخوانید.
از بافق تا مجتمع صنعتی و معدنی چادرملو، حدود یک ساعت و نیم با ماشین راه هست. همه آسفالته و همواره. اما طولانی و خسته کننده. از چند پارچه آبادی هم باید بگذری. همین مسیر طولانی، چند سالی است مسئولان را به صرافت انداخته، راه کوتاهتری بیابند و میانبری به چادرملو بزنند. یعنی همان راهی را زنده کنند که چندین سال پیش، کارکنان بافقی معدن چادرملو را، از زریگان به مقصد می رساند و اکنون خاکی و ناهموار است.
نام چادرملو برای ما بافقی ها، یادآور بازی های ناپیدای سیاسی و دستهای آلوده و زد و بندهای ناگفته است. همانها که راست نشستند و کج بریدند و در سایه غلفت ما، معدن چادرملو را از بافق منتزع و به همسایه ای دیگر، پیوندی نامبارک زدند. و همه ی آنها که باید و می توانستند در برابر این حق کشی مسلم فریادی بزند و دستی برآورند، سکوت کردند و شریک این ستم شدند.
درهر صورت، معدن آهن چادرملو اکنون غولی شده و سری برکشیده و در بازار آهن، نقشی بسزا یافته است.
وقتی رسیدیم همه، احترامی شایسته می گذاشتند و آنچه شرط ادب و میهمان نوازی بود به جا آوردند. شامی خوردیم و نمازی گزاردیم و از مسیر یک سربالایی بلند و تند، در دل شب بالا رفتیم.
مسئولان چادرملو در نقطه ای بلند از سرزمین معدن، اتاقکی بنا کرده اند و بر بام آن تلسکوپی نهاده و چشمان ضعیف آدمیان را به جمال و جلال ستارگان و سیارات، روشن می نمایند.
در سیاهی شب به محل رصدخانه چادرملو رسیدیم. آسمان به زمین نزدیک و پر از نقطه های نورانی. مسئولان رصدخانه از هیچ کوششی دریغ نکردند.
با صور فلکی آشنا شدیم و راز بهرام و مشتری و زحل و قمر و عقرب را شنیدم. از چشم کوچک تلسکوپ به فضای لاینتهاهی آسمان چشم دوختیم و حلقه های بسیار زیبا و شگفت انگیز زحل را دیدیم و انبوه ستارگان را.
کاش می شد فرصتی در بافق فراهم آورد تا همه ی همشهریان امکان چنین دیدار مبارکی را بیابند و در آسمان بافق، چشمی بچرخانند و از این همه شکوه و عظمت و زیبایی ، لذت ببرند. به بزرگی خالق آسمان ها ایمان بیاورند و کوچکی انسان و حقارت آمال و آرزوهای او را دریابند. بی تردید، جهانی است بر سر ما.
البته در همین شب پدیده نادری هم رخ داد که هیچ کس ندانست چیست و از کجاست؟ موج عظیمی در آسمان پدیدار شد. درست مثل سنگی که در آب بینداری. از نقطه ای کوچک آغاز شد و هر دم موجهای آن افزونتر گشت. غباری در آسمان پیدا شد و پهنه بزرگی از آسمان شب را اشغال کرد. حیف که امکان ثبت این پدیده جالب مسیر نشد.
از همان راهی که رفته بودیم برگشتیم. و هنوز در این فکرم که چگونه می توان با سرمایه ای نه چندان گزاف و زیاد، مردمان را به سیر در آسمان برد و به اندیشه در راز بزرگ آفرینش واداشت و می پرسم که چرا هنوز، این کار را نکرده ایم؟
محمد علی پورفلاح
مگر خرید تجهیزات رصدخانه چه مبلغی میشود که تاکنون اقدامی در این زمینه صورت نگرفته؟
ایا حتما شما باید به چادرملو میرفتید تا یاد اسمان بیفتید؟
ای دریغ از قشر تحصیلکرده بافق که اینقدر بی حال هستند.(البته خود منم یکی از اونها هستم).
مدتها است که تو فکر اسمان شبم و هنوز نتونستم حداقل اطلاعاتی در این زمینه کسب کنم