در کنار سجاده های دعا به فکر سفره های خالی هم باشیم

دسته: عمومی
یک دیدگاه
پنج‌شنبه - 3 تیر 1395

در ماه مهمانی خدا و ماه مبارک رمضان به هر خانه که سر می زنی شاهد سفره های افطاری هستی که با انواع غذاهای رنگارنگ تزیین شده است.
آش، حلوا، نان و پنیر و سبزی و گاهی هم اگر اهل خانه سفارشی داشته باشند باید غذای باب میل آنان توسط مادر خانه طبخ شود.
و اما واقعیت این است که این سفره های زیبا مختص کسانی است دخل و خرجشان کفاف هزینه های امروزی زندگی را می دهد و به زبانی ساده تر دستشان به دهنشان می رسد.
باید قبول کرد که در کنار همین خانه های ما و در همین کوچه پس کوچه های شهر خانواده هایی زندگی می کنند که آه در بساط ندارند.
پدری که همیشه شرمنده سفره خالی خانه است و مادری که مسئولیت چندین فرزند را برعهده دارد همان مادری که صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته است تا مبادا اهالی محله از تنگدستی آنان باخبر شوند.
آری در همین شهر دارالشجاعه و اهل فرهنگ افرادی زندگی می کنند که به علت نداری و مشکلات مالی، سفره کوچک افطاری برای اهل خانه پهن می کنند سفره ای که شاید در آن بتوان تکه نانی یافت.
در همین شهر سفره های خالی هستند که به دنبال وجدانی بیدار می گردند صدای زنگ خانه در وقت افطار نوید زندگی برای کودکان اهل خانه است چرا که شاید همسایه کاسه آش نذری آورده باشد.
این مطالب قصه داستان زندگی بانوی گزارش امروز «بافق فردا» است.
بانوی شجاع و دلاوری که هنوز مانند کوه استوار ایستاده است تا فرزندانش بتوانند به او تکیه کنند.
گرچه تحمل ناملایمات زندگی سخت و دشوار است اما بانوی فداکار شهر ما«ع-ر» به عطوفت و مهربانی خدا امیدوار است.
این بانو صبح امروز در گفتگو با خبرنگار«بافق فردا» زندگی پر فراز و نشیب خود را روایت می کند.
وی می گوید: ما خانواده ای ۵ نفره هستیم دو دخترم محصل و یک پسرم دانشجوی رشته مکانیک است که امورات زندگی با پول یارانه و کمک ماهیانه کمیته امداد امام خمینی(ره) می گذرد.
این بانو می افزاید: خدا را شکر فرزندانی فهیم و روزگارساز دارم.
پسرم برای گذراندن خرج تحصیل خود و خواهران کار می کند اما در این سال و ماهها چنان مشکلات او را خسته کرده که دیگر تمایلی به تحصیل ندارد او می گوید دوست ندارد شاهد خجالت من جلوی مردم باشد.
وی در حالی که نگاهی به اطراف خود می اندازد ادامه می دهد: از هم اکنون دغدغه ی خرج تحصیل بچه ها و ترک تحصیل پسرم مرا آزار می دهد کاش کسی بود که بتواند دست خسته پسرم را بگیرد اصلا دوست ندارم با این استعدادی که دارد به فکر رها کردن درس و مشق بیفتد او باید برای خودش کسی شود.
آرزوی بانوی ما خوشبختی فرزندان و زیارت بارگاه اباعبدالله الحسین (ع) است .
او آنقدر نجابت و متانت داشت که اصلا از همسر خود چیزی نگفت و خبرنگار ما هم بر همین اساس در این رابطه حرف و سخنی به میان نیاورد.
وی کمتر حرف می زد و ذکر لبش یاد خدا و ذکر خدا بود.
بانوی فداکار ما از مسئولین خواست تا به یادشان باشند و مبادا اینکه آنان را در این زمان به دست فراموشی بسپارند.


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۰۶
برچسب ها:
دیدگاه ها
ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 3 تیر 1395 - 6:10 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

یکی محتاج قرص نان در روز

دگر غرق در سونا شب و روز

یکی غنی و میلیون پول خرد

دگر از فقر نان خشکی خورد

یکی پولدار و هر صبح بانک

دگر محتاج و سر داد بانگ

یکی وام گیر با سود و نزول

دگر در دام گیربا جور و افول

یکی در ویلا و باغ و شمال

دگر حلبی ابادست از فقر مال

یکی شام قفقازی سلطان کباب

دگر از فقر دل میگرداند کباب

یکی دردش پنت هاوس و هتل

دگر امراض گشته سویش گسیل

یکی هکتار هکتار ویلای و باغ

دگر سینه از فقر گردانیده کباب

محمود حاجی محمدی

You cannot copy content of this page